دیکشنری
مترجم
بپرس
impolicy
/ɪmˈpɑːlɪsiː/
/ɪmˈpɒlɪsɪ/
معنی
: نا مناسبی
معانی دیگر
: بی تدبیری، سوسیاست، بی کیاستی، نسنجیدگی، رویه غلط، بی سیاستی، عدم اقتضا
دنبال کنید
جمله های نمونه
1. the policy or impolicy of such actions
عاقلانه بودن یا غیر عاقلانه بودن چنین اقداماتی
مترادف ها
نا مناسبی
(اسم)
irrelevance, infelicity, inconvenience, impolicy, inadequacy
انگلیسی به انگلیسی
• quality of being impolitic; injudiciousness, rashness; inexpediency, unsuitableness
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها