implied authority

جمله های نمونه

1. Both express authority and implied authority can create agency.
[ترجمه گوگل]هم اقتدار بیانی و هم اقتدار ضمنی می توانند عاملیت ایجاد کنند
[ترجمه ترگمان]هر دو قدرت بیان و مرجع ضمنی می توانند آژانس را ایجاد کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Implied authority of an agent is that which the principal is deemed to have intended the agent to possess, although not expressly granted.
[ترجمه گوگل]اقتدار ضمنی یک نماینده، آن چیزی است که اصیل تلقی می‌شود که قصد مالکیت آن را داشته است، هرچند صریحاً اعطا نشده است
[ترجمه ترگمان]قدرت ضمنی یک عامل این است که به نظر می رسد که مدیر باید نماینده داشته باشد، اگر چه صراحتا اعطا نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Held the agent has implied authority to sign the memorandum of contract.
[ترجمه گوگل]اظهار داشت که عامل اختیار ضمنی برای امضای تفاهم نامه قرارداد
[ترجمه ترگمان]مامور شده برای امضای قرارداد، اختیارات لازم را برای امضا کردن این قرارداد به دست آورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Often, the team individuals have their own line manager, and so the project manager has no implied authority - yet still needs to motivate the individual.
[ترجمه گوگل]اغلب، افراد تیم مدیر خط مخصوص به خود را دارند و بنابراین مدیر پروژه هیچ اختیار ضمنی ندارد - با این حال هنوز نیاز به ایجاد انگیزه در فرد دارد
[ترجمه ترگمان]اغلب، افراد تیم مدیر خط خود را دارند، و بنابراین مدیر پروژه هیچ مرجع ضمنی ندارد - با این حال هنوز باید به فرد انگیزه دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Held as the custom was notorious and reasonable, the agent had implied authority to issue a warranty with the manure.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که این رسم بدنام و معقول بود، نماینده به طور ضمنی صلاحیت صدور ضمانت کود را اعلام کرده بود
[ترجمه ترگمان]چون رسم و رسم معمول و معقول بود، نماینده مجاز بود که با این کود، ضمانت نامه صادر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• authority which is understood without being explicitly stated

پیشنهاد کاربران

بپرس