implements


معنی: اثاثه

جمله های نمونه

1. implements of war
جنگ افزارها

2. in the beginning humans used stone implements
انسان ها در آغاز از ابزارهای سنگی استفاده می کردند.

3. judges were trying to be efficient implements of justice
قضات می کوشیدند که مجریان موثر عدالت باشند.

4. the parliament makes laws and the government implements them
مجلس قانون وضع می کند و دولت آن را اجرا می کند.

مترادف ها

اثاثه (اسم)
service, furniture, utensils, implements

پیشنهاد کاربران

بپرس