implementor

جمله های نمونه

1. What do you do if an enthusiastic implementor chooses to write the font name and font type in a language that, at the time of your implementation, you'd never heard of?
[ترجمه گوگل]اگر یک پیاده‌ساز مشتاق انتخاب کند که نام فونت و نوع فونت را به زبانی بنویسد که در زمان اجرای شما هرگز نام آن را نشنیده‌اید، چه می‌کنید؟
[ترجمه ترگمان]چه کار می کنید اگر یک implementor مشتاق انتخاب کند که نام قلم و نوع قلم را به زبانی بنویسد که در زمان اجرای شما هرگز نشنیده اید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The teacher is the implementor of the teaching. The teachers' ethics level will determine whether students can grow healthily.
[ترجمه گوگل]معلم مجری آموزش است سطح اخلاق معلمان تعیین می کند که آیا دانش آموزان می توانند سالم رشد کنند یا خیر
[ترجمه ترگمان]معلم the معلم است سطح اخلاق معلمان مشخص خواهد کرد که آیا دانش آموزان بتوانند سالم رشد کنند یا خیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The implementor of the interface is the SimpleDoc class.
[ترجمه گوگل]پیاده‌ساز اینترفیس کلاس SimpleDoc است
[ترجمه ترگمان]The رابط، کلاس SimpleDoc است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. As an implementor of an XML processor, we might define a special date datatype that conforms to the format of day-month-year, but uses various separators, not just a hyphen (-).
[ترجمه گوگل]به‌عنوان پیاده‌کننده یک پردازنده XML، ممکن است نوع داده خاصی را تعریف کنیم که با فرمت روز-ماه-سال مطابقت دارد، اما از جداکننده‌های مختلف استفاده می‌کند، نه فقط از خط فاصله (-)
[ترجمه ترگمان]ما به عنوان یک implementor از یک پردازشگر XML، ممکن است یک datatype تاریخی خاص را تعریف کنیم که با فرمت یک سال - ماه مطابقت داشته باشد، اما از separators مختلف استفاده می کند، نه فقط یک خط تیره (-)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Basic styles: Quick Start, Fact Finder, Implementor, Follow Thru.
[ترجمه گوگل]سبک های پایه: شروع سریع، یاب واقعیت، پیاده کننده، دنبال کردن
[ترجمه ترگمان]سبک های پایه: Start Quick، Finder، implementor، Follow
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. As the implementor of Aesthetic life, we are devoted to building a more comfortable life for you.
[ترجمه گوگل]ما به عنوان مجری زندگی زیبایی شناسی، وقف ساختن زندگی راحت تری برای شما هستیم
[ترجمه ترگمان]به عنوان the زندگی زیبایی شناسی، ما وقف ساختن یک زندگی راحت تر برای شما هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Implementor: You pay less attention to words than to concrete objects, so you might draw a pattern of a crochet stitch or even create a large model using thick rope, before you go near a needle.
[ترجمه گوگل]مجری: شما به کلمات کمتر از اشیاء بتنی توجه می کنید، بنابراین ممکن است قبل از نزدیک شدن به سوزن، الگویی از یک دوخت قلاب بافی بکشید یا حتی یک مدل بزرگ با استفاده از طناب ضخیم ایجاد کنید
[ترجمه ترگمان]implementor: شما توجه کمتری به کلمات نسبت به اشیا بتونی داشته باشید، بنابراین ممکن است الگوی بخیه زدن از قلاب بافی یا حتی ایجاد یک مدل بزرگ با استفاده از طناب ضخیم را قبل از این که نزدیک یک سوزن بروید، ایجاد کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. To compensate for the design change in the application, Implementor records and automatically updates each part of the application affected.
[ترجمه گوگل]برای جبران تغییر طراحی در برنامه، Implementor هر قسمت از برنامه تحت تأثیر را ثبت می کند و به طور خودکار به روز می کند
[ترجمه ترگمان]برای جبران تغییر طراحی در برنامه، سوابق implementor و به طور خودکار هر بخش از برنامه را به روز رسانی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It is strongly recommended to use this feature in the beginning of a project, because RFC1939 gives the server implementor great freedom.
[ترجمه گوگل]استفاده از این ویژگی در ابتدای پروژه اکیداً توصیه می‌شود، زیرا RFC1939 به پیاده‌کننده سرور آزادی زیادی می‌دهد
[ترجمه ترگمان]به شدت توصیه می شود که از این ویژگی در آغاز یک پروژه استفاده کنید، چون RFC۱۹۳۹ به سرور آزادی عالی می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I knew what his priorities were well enough that I view myself as basically the implementor of the president's own influence.
[ترجمه گوگل]من به اندازه کافی می دانستم اولویت های او چیست که اساساً خود را مجری نفوذ خود رئیس جمهور می دانم
[ترجمه ترگمان]می دانستم اولویت های او به اندازه کافی خوب بودند که من خودم را به عنوان اساس نفوذ رئیس جمهور تلقی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Services Manager now invokes a method on ActionHandler, which performs various operations like invoking the SOAP Client and passing the required service implementor URLs, URN, and method name.
[ترجمه گوگل]مدیر خدمات اکنون متدی را در ActionHandler فراخوانی می‌کند که عملیات مختلفی مانند فراخوانی SOAP Client و ارسال URLهای پیاده‌ساز سرویس، URN و نام متد مورد نیاز را انجام می‌دهد
[ترجمه ترگمان]مدیر خدمات در حال حاضر روشی را در ActionHandler درخواست می کند، که عملیات های مختلفی مانند احضار کلاینت SOAP و عبور از تصدی نشانی های اینترنتی implementor اینترنتی، urn و نام روش را انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This strategy is cumbersome and problematic because it has to many points where the implementor can cause a significant error in the session open/closing flow.
[ترجمه گوگل]این استراتژی دست و پا گیر و مشکل ساز است زیرا دارای نقاط زیادی است که پیاده کننده می تواند باعث ایجاد خطای قابل توجهی در جریان باز/بستن جلسه شود
[ترجمه ترگمان]این استراتژی دشوار و مشکل ساز است، زیرا دارای نقاط بسیار زیادی است که در آن the می تواند منجر به یک خطای فاحش در جریان باز \/ بسته شدن جریان شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Definition: Implementation-defined indicates an aspect that may differ between implementations, but must be specified by the implementor for each particular implementation.
[ترجمه گوگل]تعریف: Implementation-defined جنبه ای را نشان می دهد که ممکن است بین پیاده سازی ها متفاوت باشد، اما باید توسط پیاده کننده برای هر پیاده سازی خاص مشخص شود
[ترجمه ترگمان]تعریف: پیاده سازی - تعریف شده نشان دهنده جنبه ای است که ممکن است بین پیاده سازی های مختلف متفاوت باشد، اما باید توسط the برای هر اجرای خاص مشخص شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. One of the biggest problems of those bindings is that the implementor him/herself has to provide the necessary hooks for those interfaces.
[ترجمه گوگل]یکی از بزرگترین مشکلات آن اتصالات این است که پیاده‌کننده خودش باید قلاب‌های لازم را برای آن رابط‌ها فراهم کند
[ترجمه ترگمان]یکی از بزرگ ترین مشکلات این bindings این است که the او باید قلاب لازم برای این واسط ها را فراهم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[کامپیوتر] اجرا کننده مجری

انگلیسی به انگلیسی

• person or thing which implements, executor, performer

پیشنهاد کاربران

بپرس