implausibly


بطور غیرموجه

جمله های نمونه

1. He argued, somewhat implausibly, that the accident could not have been prevented.
[ترجمه گوگل]او تا حدودی غیرقابل قبول استدلال کرد که نمی توان از این تصادف جلوگیری کرد
[ترجمه ترگمان]او این گونه استدلال می کرد که این حادثه را نمی توان از آن جلوگیری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They are, rather implausibly, close friends.
[ترجمه گوگل]آنها به طرز غیرقابل قبولی دوستان صمیمی هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها دوست صمیمی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She quoted an implausibly high figure.
[ترجمه گوگل]او رقمی غیرقابل قبول را نقل کرد
[ترجمه ترگمان]از یک قد بلند و بلند حرف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. As matters stand, Afghans are—implausibly—due to go back to the polls for parliamentary and provincial elections next spring.
[ترجمه گوگل]همانطور که اوضاع پیش می‌آید، افغان‌ها - غیرقابل قبول - باید برای انتخابات پارلمانی و استانی بهار آینده به پای صندوق‌های رای برگردند
[ترجمه ترگمان]همانطور که اهمیت دارد، افغانستانی ها - implausibly - به خاطر بازگشت به پای صندوق های رای پارلمانی و استانی در بهار آینده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Rather implausibly, China and others insisted they were mainly to ward off pirates and terrorists.
[ترجمه گوگل]به طور غیرقابل قبولی، چین و دیگران اصرار داشتند که عمدتاً برای دفع دزدان دریایی و تروریست ها هستند
[ترجمه ترگمان]در عوض، چین و دیگران اصرار داشتند که عمدتا برای دفع دزدان دریایی و تروریست ها بوده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The budget forecast, implausibly, assumes the number of AMT payers will soar again in 200
[ترجمه گوگل]پیش بینی بودجه، به طور غیرقابل قبولی، فرض می کند که تعداد پرداخت کنندگان AMT دوباره در سال 200 افزایش می یابد
[ترجمه ترگمان]The، پیش بینی می کند که تعداد افرادی که به پرداخت کنندگان مالیات پرداخت می شود، مجددا به ۲۰۰ نفر افزایش خواهد یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This was, after all, a hedge fund that delivered implausibly, and consistently good, returns.
[ترجمه گوگل]به هر حال، این یک صندوق تامینی بود که بازدهی غیرقابل قبول و پیوسته خوبی داشت
[ترجمه ترگمان]این، پس از همه این ها، سرمایه کوچکی بود که implausibly را به او تحویل داده بود، و باز هم خوب پیش می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. President Zine El Abidine Ben Ali stands erect and unsmiling, sports a helmet of implausibly jet-black hair and wears a long dress-coat, studded with medals.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور زین العابدین بن علی ایستاده و بدون لبخند می ایستد، کلاه ایمنی با موهای مشکی غیرقابل قبولی بر سر دارد و کت بلندی به تن دارد که مدال های آن را پوشانده است
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور زین العابدین بن علی صاف و عبوس می ایستد، کلاه ایمنی موی مشکی implausibly را بازی می کند و لباس بلند پوشیده و با مدال ها پوشیده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Well, the Cheshire Cat-like Rick Perry — he seems to be fading out, bit by bit, until only the hair remains — claimed, implausibly, that he could create 2 million jobs in the energy sector.
[ترجمه گوگل]خب، ریک پری گربه‌مانند چشایر - به نظر می‌رسد که او کم‌کم محو می‌شود، تا زمانی که فقط مو باقی بماند - به‌طور غیرقابل قبولی ادعا کرد که می‌تواند 2 میلیون شغل در بخش انرژی ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]خوب، مثل ریک پری - مثل ریک پری - به نظر می رسد که در حال محو شدن است، تا اینکه فقط موهایش باقی بماند - ادعا می کند که می تواند ۲ میلیون شغل در بخش انرژی ایجاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in an implausible manner, incredibly, without the appearance of truth

پیشنهاد کاربران

بپرس