impious

/ˈɪmpɪəs//ˈɪmpɪəs/

معنی: کافر، بی دین، بد کیش، ناپرهیزکار، خدا نشناس، نا پرهیزگار
معانی دیگر: ناپارسا، بی تقوا، لامذهب

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: impiously (adv.), impiousness (n.)
• : تعریف: lacking in reverence or respect; irreverent.
متضاد: pious

- It was considered impious to play games with dice on a Sunday.
[ترجمه گوگل] انجام بازی با تاس در روز یکشنبه غیرقانونی تلقی می شد
[ترجمه ترگمان] در نظر گرفته می شد که بازی های روز یکشنبه با طاس بازی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He blamed himself for having impious thoughts.
[ترجمه گوگل] او خود را به خاطر داشتن افکار شیطانی سرزنش می کرد
[ترجمه ترگمان] خود را به خاطر افکار impious سرزنش می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Ramsey, so shamefully plundered and denuded by impious villains?
[ترجمه گوگل]رمزی، تا این حد شرم آور غارت شده و توسط شروران بی شرف برهنه شده است؟
[ترجمه ترگمان]رمزی که به خاطر آن اراذل و اوباش را غارت کرده و همه را غارت کرده بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Change was popularly associated with the impious ways of foreign heretics.
[ترجمه گوگل]تغییر عموماً با روشهای ناپسند بدعت گذاران خارجی همراه بود
[ترجمه ترگمان]تغییر در میان مردم به طرق impious بدعتگذاران خارجی، همراه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In that case it would be impious to consult the Oracle.
[ترجمه گوگل]در این صورت، مشورت با اوراکل ظالمانه خواهد بود
[ترجمه ترگمان]در این صورت برای مشورت با Oracle impious خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Let us recur not to that impious man - how hateful to both of us!
[ترجمه گوگل]بیایید به آن مرد بی شرف تکرار نکنیم - چقدر برای هر دو نفر نفرت انگیز است!
[ترجمه ترگمان]باز هم به آن مرد impious، که نسبت به هر دوی ما نفرت انگیز است، باز گردیم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Good cannot have an impious servitor. He who is an atheist is but a bad leader for the human race.
[ترجمه گوگل]خوب نمی تواند خدمتگزار بداخلاق داشته باشد کسی که ملحد است، رهبر بدی برای نسل بشر است
[ترجمه ترگمان]خوبی نمی تواند خدمت گزار بی دین داشته باشد کسی که ملحد است یک رهبر بد برای نژاد بشر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Your calumny against the great is impious.
[ترجمه گوگل]تهمت زدن شما به بزرگان بی شرف است
[ترجمه ترگمان]calumny در مقابل این بزرگ impious است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. And this shall be my salvation, that no impious man can come into his presence.
[ترجمه گوگل]و این نجات من خواهد بود، که هیچ مرد بدکاری نتواند به حضور او بیاید
[ترجمه ترگمان]و این رستگاری من خواهد بود که هیچ مرد impious نمی تواند به حضور او بیاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. For six months impious Hagarenes tried to make Zlata accept Islam, but she remained steadfast.
[ترجمه گوگل]به مدت شش ماه هاگارنوس بی شرف سعی کرد زلاتا را به پذیرش اسلام وادار کند، اما او ثابت قدم ماند
[ترجمه ترگمان]شش ماه Hagarenes impious کوشید تا اسلام را وادار به قبول اسلام کند، ولی در عین حال ثابت قدم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In contrast to the heavenly city, the earthly city is occupied by the fallen angels and the impious.
[ترجمه گوگل]بر خلاف شهر بهشتی، شهر زمینی توسط فرشتگان سقوط کرده و فقیران اشغال شده است
[ترجمه ترگمان]بر خلاف شهر آسمانی، این شهر زمینی به عهده فرشتگان افتاده و the است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. And I have heard a name given already to the impious thief who dared disturb her.
[ترجمه گوگل]و من قبلاً نامی را شنیده‌ام که به دزد ظالمی که جرأت کرده مزاحم او شود داده شده است
[ترجمه ترگمان]و من اسم یک دزد را شنیده ام که جرات کرده او را به هم بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. If resistance waits till life is reduced nearly to one uniform type, all deviations from that type will come to be considered impious, immoral, even monstrous and contrary to nature.
[ترجمه گوگل]اگر مقاومت صبر کند تا زندگی تقریباً به یک نوع یکنواخت تقلیل یابد، همه انحرافات از آن نوع، بی‌نهایت، غیراخلاقی، حتی هیولا و مخالف طبیعت تلقی می‌شوند
[ترجمه ترگمان]اگر مقاومت صبر کند تا زندگی به یک نوع یکنواخت کاهش یابد، همه انحرافات از آن نوع به صورت impious، غیراخلاقی، و حتی خلاف طبیعت در نظر گرفته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Piety will frown upon the man who has inherited goods from the impious ; that is, until he takes his style of dress from his own father.
[ترجمه گوگل]تقوا بر مردی که کالایی را از فقیر به ارث برده است اخم می کند یعنی تا زمانی که سبک لباس پوشیدنش را از پدر خودش بگیرد
[ترجمه ترگمان]piety به مردی که اجناس را از the به ارث برده باشد اخم می کند، یعنی تا وقتی که لباسش را از پدرش بخرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Progress should believe in God. Good cannot have an impious servitor. He who is an atheist is but a bad leader for the human race.
[ترجمه گوگل]پیشرفت باید به خدا ایمان داشته باشد خوب نمی تواند خدمتگزار بداخلاق داشته باشد کسی که ملحد است، رهبر بدی برای نسل بشر است
[ترجمه ترگمان]ترقی باید به خداوند ایمان داشته باشد خوبی نمی تواند خدمت گزار بی دین داشته باشد کسی که ملحد است یک رهبر بد برای نژاد بشر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. All the images were taken down. And though the angels came down from heaven so it was said and beat the impious emperors, the iconoclasm continued.
[ترجمه گوگل]تمام تصاویر حذف شدند و اگر چه فرشتگان از آسمان فرود آمدند و امپراطوران بدخواه را زدند، اما شمایل شکنی ادامه یافت
[ترجمه ترگمان]تمام تصاویر را گرفته بودند و اگر چه فرشتگان از آسمان پایین می آمدند، می گفتند و the را beat
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کافر (صفت)
saracen, unbelieving, ethnic, heathen, impious

بی دین (صفت)
ungodly, miscreant, impious, irreligious

بد کیش (صفت)
impious, irreligious

ناپرهیزکار (صفت)
impious, incontinent

خدا نشناس (صفت)
ungodly, miscreant, impious

نا پرهیزگار (صفت)
impious

انگلیسی به انگلیسی

• ungodly, lacking reverence for god or religious matters; lacking respect
someone who is impious shows a lack of respect or religious reverence; a formal word, used showing disapproval.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Not showing respect or reverence, especially for a deity 🕌👉🤪
🔍 مترادف: Blasphemous
✅ مثال: His impious comments were considered offensive by the congregation
آزار دهنده
۱. بی دین. لامذهب. کافر ۲. کفرآمیز. ضد دین ۳. ناسپاس. حق ناشناس
مثال:
He blamed himself for having impious thoughts.
او خودش را بخاطر داشتن افکار کفرآمیز و ضد دین سرزنش کرد.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : impiety / impiousness
✅️ صفت ( adjective ) : impious
✅️ قید ( adverb ) : impiously
کفرآمیز

بپرس