impertinently


فضولانه، بطور نامربوط، بطور غیر مقتضی، بطور نابهنگام

جمله های نمونه

1. What you two so impertinently called my hush-hush experi-ment.
[ترجمه گوگل]چیزی که شما دو نفر با گستاخی آن را آزمایش سکوت من نامیدید
[ترجمه ترگمان] چیزی که شما دوتا اینقدر impertinently \"hush -\" my
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I cannot bear to have you think me impertinently curious.
[ترجمه گوگل]من نمی توانم تحمل کنم که شما فکر کنید که من به شدت کنجکاو هستم
[ترجمه ترگمان]نمی توانم تحمل کنم که شما فکر می کنید که من کنجکاو هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Excessive and reduce weight impertinently, the likelihood is in adipose reductive at the same time, harmonious sexual love and happiness of husband and wife also will are far from.
[ترجمه گوگل]زیاده‌روی و کاهش وزن بی‌رویه، احتمال کاهش چربی در عین حال، عشق جنسی هماهنگ و شادی زن و شوهر نیز دور از ذهن است
[ترجمه ترگمان]بیش از حد و کاهش میزان گستاخی، این احتمال در یک زمان کاهش می یابد، عشق جنسی هماهنگ و شادی همسر و همسر نیز از آن دور هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Because be bought impertinently, AMD company is in a kind of awkwardness at present in.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که شرکت AMD در حال حاضر در شرایط نامناسبی قرار دارد
[ترجمه ترگمان]به خاطر خرید be، آیا شرکت AMD در حال حاضر نوعی ناشیگری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The woman was wearing a red hat which Katharine impertinently asked to try on.
[ترجمه گوگل]زن کلاه قرمزی بر سر داشت که کاترین با گستاخی خواست آن را امتحان کند
[ترجمه ترگمان]زن کلاه سرخی به سر داشت که کاترین از آن خواسته بود آن را امتحان کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Every summer, they ventured into the streets with their usual paraphernalia, umbrellas and towels wrapped impertinently around their heads.
[ترجمه گوگل]هر تابستان، آنها با وسایل همیشگی، چترها و حوله‌های معمولی‌شان که بی‌احتیاطی دور سرشان پیچیده بودند، به خیابان‌ها می‌رفتند
[ترجمه ترگمان]هر تابستان با وسایل معمول خود در خیابان ها قدم می زدند، چترها و حوله ها را دور سرشان پیچیده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Well, you should be patient, since you have no rights to impertinently ask for something that you are not paying for.
[ترجمه گوگل]خوب، شما باید صبور باشید، زیرا هیچ حقی ندارید که از روی گستاخی چیزی را بخواهید که برای آن پولی نمی‌پردازید
[ترجمه ترگمان]خوب، تو باید صبور باشی، چون حق نداری از من چیزی بخواهی که پولش را بدهی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The second interpretation seemed the more likely, for the first was impertinently frank, and Marguerite could never have accepted it, whatever opinion she had of herself.
[ترجمه گوگل]تفسیر دوم محتمل‌تر به نظر می‌رسید، زیرا تفسیر اول بی‌سر و صدا بود، و مارگریت هرگز نمی‌توانست آن را بپذیرد، هر نظری که درباره خود داشت
[ترجمه ترگمان]تعبیر دوم محتمل تر بود، زیرا اولی گستاخ و گستاخ بود، و مارگریت نمی توانست آن را بپذیرد، هر عقیده ای که از خود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• disrespectfully, rudely, impudently; in an irrelevant manner; inappropriately

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : impertinence
✅️ صفت ( adjective ) : impertinent
✅️ قید ( adverb ) : impertinently

بپرس