1. his impertinence toward his father
پیش جوابی او نسبت به پدرش
2. I consider his remark a gross impertinence.
[ترجمه گوگل]من اظهارات او را یک جسارت فاحش می دانم
[ترجمه ترگمان]به نظر من، این حرف گستاخانه و گستاخانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Affronted at his impertinence, she stared at him coldly and wordlessly.
[ترجمه گوگل]او که از گستاخی او خشمگین شده بود، سرد و بی کلام به او خیره شد
[ترجمه ترگمان]نگاهی سرد به او انداخت و بدون هیچ حرفی به او خیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He was punished for his impertinence.
5. She had the impertinence to suggest I needed a holiday.
[ترجمه گوگل]او این جسارت را داشت که به من بگوید به تعطیلات نیاز دارم
[ترجمه ترگمان]او گستاخی را داشت که پیشنهاد کند من به یک تعطیلی نیاز دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. I've had enough of your impertinence.
[ترجمه گوگل]از گستاخی تو به اندازه کافی خسته شدم
[ترجمه ترگمان]به اندازه کافی از impertinence استفاده کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. She even had the impertinence to lecture Loretta on how to be the wife of an eminent clergyman.
[ترجمه گوگل]او حتی این جسارت را داشت که به لورتا در مورد چگونگی همسر شدن یک روحانی برجسته سخنرانی کند
[ترجمه ترگمان]حتی این گستاخی را هم داشت که به لورتا بگوید چگونه همسر یک کشیش برجسته ای شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. I said, feeling that one impertinence deserved another.
[ترجمه گوگل]گفتم در حالی که احساس می کردم یک گستاخی سزاوار دیگری است
[ترجمه ترگمان]در حالی که احساس می کردم که یک گستاخی لایق دیگری است، گفتم:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. It is just like man's vanity and impertinence to call an animal dumb because it is dumb to his dull perceptions. Mark Twain
[ترجمه گوگل]این درست مانند بطالت و گستاخی انسان است که حیوانی را گنگ خطاب می کند زیرا در برابر تصورات کسل کننده او گنگ است مارک تواین
[ترجمه ترگمان]این فقط غرور و جسارت مردانه است که یک حیوان را احمق خطاب کند، چون به نظر احمقانه او احمقانه است مارک تو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. I got positively angry with the impertinence of it and the everlastingness.
[ترجمه گوگل]من از گستاخی و همیشگی بودن آن عصبانی شدم
[ترجمه ترگمان]من از گستاخی آن و the عصبانی شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. You'll apologize to me for your impertinence, or you'll quit the office instantly!
[ترجمه گوگل]شما از من به خاطر گستاخی خود عذرخواهی خواهید کرد، یا بلافاصله دفتر را ترک خواهید کرد!
[ترجمه ترگمان]به خاطر impertinence از من عذر خواهی کن، وگرنه فورا دفتر را ترک خواهی کرد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Have the impertinence to do sth takes the 12315 advisory telephone calls when the company, this assures phonily net courage is too great also.
[ترجمه گوگل]جسارت به انجام sth طول می کشد 12315 تماس های تلفنی مشاوره زمانی که شرکت، این اطمینان می دهد که شجاعت خالص صوری نیز بسیار عالی است
[ترجمه ترگمان]این گستاخی را داشته باشید که وقتی شرکت، این اطمینان را به شما می دهد که شجاعت خالص نیز بیش از حد عالی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Jones was a little offended by the impertinence of Partridge.
[ترجمه گوگل]جونز از گستاخی پارتریج کمی آزرده شد
[ترجمه ترگمان]جونز از گستاخی \"پارتریج\" رنجیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Elizabeth felt all the impertinence of her questions, but answered them very composedly.
[ترجمه گوگل]الیزابت تمام گستاخی سوالاتش را احساس می کرد، اما به آنها بسیار متین پاسخ داد
[ترجمه ترگمان]الیزابت همه پرسش های او را بی نزاکتی می دانست، اما با خونسردی تمام جواب می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Now, we won't submit to impertinence from these pimply, tipsy virgins.
[ترجمه گوگل]حالا، ما تسلیم گستاخی این باکره های دلال و بداخلاق نمی شویم
[ترجمه ترگمان]حالا، ما به خاطر گستاخی، از این pimply، مست مست تسلیم نمی شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید