impersonate

/ˌɪmˈpɜːrsəˌnet//ɪmˈpɜːsəneɪt/

معنی: جعل هویت کردن، خود رابجای دیگری جا زدن، نقش دیگری را بازی کردن
معانی دیگر: (در نمایش و فیلم و غیره) نقش (کسی را) بازی کردن، تقلید کسی را درآوردن، (به منظور کلاهبرداری یا تفریح و غیره) جعل هویت کردن، خود را به جای دیگری جا زدن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: impersonates, impersonating, impersonated
مشتقات: impersonation (n.), impersonator (n.)
• : تعریف: to act or assume the character of; pretend to be (another real or fictitious person or type of person).
مترادف: act as, masquerade as, pose as
مشابه: affect, ape, assume, imitate, masquerade, mimic, play, portray, pretend, represent, simulate

- I enjoy comedians who impersonate famous people.
[ترجمه گوگل] من از کمدین هایی که خود را جانشین افراد مشهور می کنند لذت می برم
[ترجمه ترگمان] من از کمدین های معروف خوشم میاد که خودشون رو به جای معروف معرفی میکنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He illegally impersonated a police officer.
[ترجمه گوگل] او به طور غیرقانونی خود را به عنوان یک افسر پلیس معرفی کرد
[ترجمه ترگمان] او به طور غیرقانونی یک افسر پلیس را استخدام کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. he was caught trying to impersonate a police officer
در حالیکه وانمود می کرد افسر پلیس است دستگیر شد.

2. He can impersonate many well - known politicians.
[ترجمه گوگل]او می تواند نقش بسیاری از سیاستمداران سرشناس را بازی کند
[ترجمه ترگمان]او می تواند بسیاری از سیاستمداران معروف را جعل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He was caught trying to impersonate a military officer.
[ترجمه گوگل]او در تلاش برای جعل هویت یک افسر نظامی دستگیر شد
[ترجمه ترگمان]او دستگیر شده بود و سعی می کرد خودش را به جای یک افسر ارتش جا به جا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He is an outstanding imitator and can impersonate all the well - known politicians.
[ترجمه گوگل]او یک مقلد برجسته است و می تواند خود را شبیه همه سیاستمداران سرشناس کند
[ترجمه ترگمان]او یک imitator برجسته است و می تواند همه سیاستمداران شناخته شده را جعل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was caught trying to impersonate a security guard.
[ترجمه گوگل]او در تلاش برای جعل هویت یک نگهبان دستگیر شد
[ترجمه ترگمان]او دستگیر شده بود و سعی می کرد جای خود را مخفی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The men themselves would impersonate these beings.
[ترجمه گوگل]خود مردها این موجودات را جعل می کردند
[ترجمه ترگمان]خود مردها هم خود را impersonate
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Sammler noticed how his widow tended now to impersonate him.
[ترجمه گوگل]ساملر متوجه شد که چگونه بیوه اش اکنون تمایل به جعل هویت او دارد
[ترجمه ترگمان]کلاید متوجه شد که چگونه بیوه او خود را به جای خود جعل کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The actors impersonate the totem animal, thus identifying and promoting a resonant connection with it.
[ترجمه گوگل]بازیگران جانور توتم را جعل می کنند و به این ترتیب ارتباط طنین دار با آن را شناسایی و ترویج می کنند
[ترجمه ترگمان]این فعالان این حیوان totem را جعل می کنند و در نتیجه یک ارتباط رزونانسی با آن شناسایی و ترویج می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The Ona men impersonate Gods in order to suppress women.
[ترجمه گوگل]مردان اونا برای سرکوب زنان خود را به خدایان تبدیل می کنند
[ترجمه ترگمان]آنا men خود را به جای آن که زن ها را سرکوب کند، به جای خود می نشاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. How do I impersonate the original caller?
[ترجمه گوگل]چگونه می توانم هویت تماس گیرنده اصلی را جعل کنم؟
[ترجمه ترگمان]چطور خودم رو جعل کردم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. You should not attempt to impersonate Jagex staff in any way.
[ترجمه گوگل]شما نباید به هیچ وجه سعی در جعل هویت کارکنان Jagex کنید
[ترجمه ترگمان]شما نباید جای خود را به جای خود جعل کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They are left - wing activists, but they impersonate spokesmen of large companies.
[ترجمه گوگل]آنها فعالان جناح چپ هستند، اما خود را به عنوان سخنگویان شرکت های بزرگ معرفی می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها فعالان جناح چپ هستند، اما جعل کنندگان شرکت های بزرگ را جعل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. How do I temporarily impersonate the original caller?
[ترجمه گوگل]چگونه می توانم به طور موقت هویت تماس گیرنده اصلی را جعل کنم؟
[ترجمه ترگمان]چرا من موقتا اسم caller رو جعل کردم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Tax Planning impersonate in the severalty link of the taxpayer abearance course, piercing through in the enterprises decision-making all the time .
[ترجمه گوگل]برنامه ریزی مالیاتی در پیوند چندگانه دوره معافیت مالیات دهندگان جعل می شود و همیشه در تصمیم گیری شرکت ها نفوذ می کند
[ترجمه ترگمان]برنامه ریزی مالیات، جعل سازی در پیوند دوگانه مسیر مالیات دهندگان مالیات دهندگان را جعل می کند و در تمام مدت از طریق تصمیم گیری شرکت ها نفوذ می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. On the web, anyone can impersonate an expert. Anyone can blog.
[ترجمه گوگل]در وب، هر کسی می تواند جعل یک متخصص باشد هر کسی می تواند وبلاگ داشته باشد
[ترجمه ترگمان]در وب، هر کس می تواند یک متخصص را جعل کند هر کسی می تواند وبلاگ داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جعل هویت کردن (فعل)
impersonate

خود رابجای دیگری جا زدن (فعل)
impersonate

نقش دیگری را بازی کردن (فعل)
impersonate

انگلیسی به انگلیسی

• pose as someone else, assume the character of another person
if you impersonate someone, you pretend to be that person, either to deceive people or to entertain them.

پیشنهاد کاربران

مشابه
خود را جای کسی جا زدن
تظاهر/وانمود کردن به اینکه فرد دیگری هستید - ادای کس دیگری را در آوردن
verb
[ obj] : to pretend to be ( another person )
◀️ He was arrested for impersonating a police officer.
◀️ a comedian with a talent for impersonating famous politicians and actors
...
[مشاهده متن کامل]

Other forms: - ates; - at�ed; - at�ing
IMPERSONATION اسم هست که می تواند s بگیرد و جمع می شود، بنابراین قابب شمارش هست.
[count]
◀️He does a great impersonation of the President.
[noncount]
◀️He was arrested for impersonation of a police officer.
◀️ ?Why do you impersonate me : چرا وانمود میکنی که من هستی؟ چرا ادامو درمیاری؟

دیگری نمایی. تشبّه
Pretend to be ( another person ) for entertainment or fraud/ To intentionally copy another person's characteristics, such as their behaviour, speech, appearance, or expressions, especially to make people laugh
...
[مشاهده متن کامل]

تعمداً خود را به جای کسی دیگر جا زدن یا معرفی کردن با هدف تفریح یا فریب و تقلب
"It's a very serious offence to impersonate a police officer"
She's the woman who impersonates all the celebrities on TV
When asked why exactly they were stopped by the police, Fergie explained: "Because we were impersonating police officers!"

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/impersonate?q=impersonating
خو را به جای کسی جا زدن
هم معنی: pose as
جعل هویت کردن
خود را به جای کسی جا زدن
ادای کسی را درآوردن
وانمود کردن به فرد دیگری بودن
جعل عنوان

بپرس