1. The doctor treated Ted gently but impersonally.
[ترجمه گوگل]دکتر با تد به آرامی اما غیرشخصی رفتار کرد
[ترجمه ترگمان]دکتر به ملایمت با تد رفتار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]دکتر به ملایمت با تد رفتار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. I was now just impersonally a man, striving against the elements.
[ترجمه گوگل]من اکنون به طور غیرشخصی یک مرد بودم و در برابر عوامل مبارزه میکردم
[ترجمه ترگمان]من فقط یک نفر بودم که با عناصر کلنجار می رفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]من فقط یک نفر بودم که با عناصر کلنجار می رفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Argyll would deal - impersonally, as was his way - with any offender.
[ترجمه گوگل]آرگیل با هر متخلفی برخورد می کرد - به طور غیرشخصی، همانطور که به روش او بود
[ترجمه ترگمان]اون هم ون چیزیه که من ازش استفاده می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اون هم ون چیزیه که من ازش استفاده می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The cold eyes scrutinising her so impersonally were deep set beneath heavy black brows, and shadowed with fatigue.
[ترجمه گوگل]چشمان سردی که او را چنان غیرشخصی بررسی میکردند، عمیقاً زیر ابروهای سیاه و سنگین قرار داشتند و سایهای از خستگی میگرفتند
[ترجمه ترگمان]چشمان سرد و سرد او که در زیر ابروان سیاه و سنگینی فرورفته بودند مشغول تماشای او شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]چشمان سرد و سرد او که در زیر ابروان سیاه و سنگینی فرورفته بودند مشغول تماشای او شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Impersonally, asset impairment accounting standards still exist some shortcomings and need to be improved gradually.
[ترجمه گوگل]استانداردهای حسابداری کاهش ارزش دارایی ها به طور غیرشخصی هنوز دارای کاستی هایی هستند و نیاز به بهبود تدریجی دارند
[ترجمه ترگمان]Impersonally، اختلال دارایی و استانداردهای حسابداری هنوز برخی کاستی ها را دارند و باید به تدریج بهبود یابند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]Impersonally، اختلال دارایی و استانداردهای حسابداری هنوز برخی کاستی ها را دارند و باید به تدریج بهبود یابند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. To impersonally evaluation, the co - occurrence matrix was applied to analysis the texture of simulated images.
[ترجمه گوگل]برای ارزیابی غیرشخصی، از ماتریس همروند برای تحلیل بافت تصاویر شبیهسازی شده استفاده شد
[ترجمه ترگمان]برای ارزیابی impersonally، ماتریس co برای تحلیل بافت تصاویر شبیه سازی شده اعمال شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]برای ارزیابی impersonally، ماتریس co برای تحلیل بافت تصاویر شبیه سازی شده اعمال شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. This paper analyses impersonally the actual status of our library cause . defines primarily the library legislation.
[ترجمه گوگل]این مقاله به طور غیرشخصی وضعیت واقعی علت کتابخانه ما را تحلیل می کند اصولاً قانون کتابخانه را تعریف می کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله تجزیه و تحلیل وضعیت واقعی علت کتابخانه ما را تجزیه و تحلیل می کند ابتدا قوانین کتابخانه را تعریف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این مقاله تجزیه و تحلیل وضعیت واقعی علت کتابخانه ما را تجزیه و تحلیل می کند ابتدا قوانین کتابخانه را تعریف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. And his Impersonally Appraising and poetic reflection in writing strategy narrated those killing events without turning a hair. This relates with his experience, thanatopsis and aesthetic pursuing.
[ترجمه گوگل]و ارزیابی غیرشخصی و تأمل شاعرانه او در راهبرد نوشتاری آن وقایع کشتار را بدون تار مو روایت می کرد این به تجربه، تاناتوپسیس و پیگیری زیباییشناختی او مربوط میشود
[ترجمه ترگمان]و Impersonally Appraising و انعکاس شاعرانه او در نوشتن استراتژی، حوادث قتل را بدون چرخاندن موهایش حکایت می کرد این موضوع با تجربه، thanatopsis و pursuing زیبایی شناسی در ارتباط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]و Impersonally Appraising و انعکاس شاعرانه او در نوشتن استراتژی، حوادث قتل را بدون چرخاندن موهایش حکایت می کرد این موضوع با تجربه، thanatopsis و pursuing زیبایی شناسی در ارتباط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. She held my hand impersonally, a promise that she'd take care of me a minute.
[ترجمه گوگل]دستم را غیرشخصی گرفت، قول داد که یک دقیقه از من مراقبت خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]او دست من را گرفت و به من قول داد که یک دقیقه از من مراقبت خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او دست من را گرفت و به من قول داد که یک دقیقه از من مراقبت خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. He treated his patients impersonally.
[ترجمه گوگل]او با بیماران خود غیرشخصی رفتار می کرد
[ترجمه ترگمان]او بیمارانش را درمان می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او بیمارانش را درمان می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. When I told him about Russ I found it difficult to speak impersonally.
[ترجمه گوگل]وقتی درباره راس به او گفتم صحبت غیرشخصی برایم سخت بود
[ترجمه ترگمان]وقتی در مورد \"راس\" بهش گفتم برام سخت بود که در موردش حرف بزنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]وقتی در مورد \"راس\" بهش گفتم برام سخت بود که در موردش حرف بزنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The model employs less subjective parameters to evaluate DRP more impersonally and accurately.
[ترجمه گوگل]این مدل از پارامترهای ذهنی کمتری برای ارزیابی DRP به صورت غیر شخصی و دقیق تر استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]این مدل از پارامترهای ذهنی کم تر برای ارزیابی دقیق تر و دقیق تر استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این مدل از پارامترهای ذهنی کم تر برای ارزیابی دقیق تر و دقیق تر استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. At last, by studying the double - character of them, the foreign loans are appraised impersonally.
[ترجمه گوگل]در نهایت با مطالعه شخصیت دوگانه آنها، وام های خارجی به صورت غیرشخصی ارزیابی می شود
[ترجمه ترگمان]در نهایت با مطالعه شخصیت دوگانه آن ها، وام های خارجی قابل ارزیابی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در نهایت با مطالعه شخصیت دوگانه آن ها، وام های خارجی قابل ارزیابی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. " No. " The answer was both reticent and impersonally sad.
[ترجمه گوگل]«نه » پاسخ هم آرام و هم غیرشخصی غمگین بود
[ترجمه ترگمان]\"نه\" پاسخ هر دو reticent و impersonally بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]\"نه\" پاسخ هر دو reticent و impersonally بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید