impermanent

/ɪmˈpɜːrmənənt//ɪmˈpɜːmənənt/

معنی: نا پایدار، بی ثبات، سپنج، موقتی، موقت
معانی دیگر: گذرا، غیردایم، ناپایا، زودگذر، ناهماره، ناجاوید، زوال پذیر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: impermanently (adv.), impermanence (n.), impermanency (n.)
• : تعریف: not permanent or lasting.
متضاد: permanent
مشابه: temporary, transient

جمله های نمونه

1. everything about life is impermanent
همه چیز زندگی ناپایدار است.

2. We are reminded just how small and how impermanent we are.
[ترجمه گوگل]به ما یادآوری می شود که چقدر کوچک و ناپایدار هستیم
[ترجمه ترگمان]ما فقط به ما یاد می دهیم که چقدر کوچک و چقدر کوچک هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The world is in continuous flux and is impermanent.
[ترجمه گوگل]جهان در جریان پیوسته و ناپایدار است
[ترجمه ترگمان]جهان در شار پیوسته و impermanent است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Acrylic paint is quick-drying but impermanent.
[ترجمه گوگل]رنگ اکریلیک سریع خشک می شود اما دائمی نیست
[ترجمه ترگمان]رنگ Acrylic خشک و خشک است، اما impermanent است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But all things in this impermanent world are essentially rootless.
[ترجمه گوگل]اما همه چیز در این دنیای ناپایدار اساساً بی ریشه است
[ترجمه ترگمان]اما همه چیزها در این جهان impermanent اساسا rootless هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They may have been of impermanent materials, such as wood, or the countries may have suffered greater devastation than their neighbours.
[ترجمه گوگل]آنها ممکن است از مواد ناپایدار مانند چوب بوده باشند، یا ممکن است کشورها نسبت به همسایگان خود ویرانی بیشتری را متحمل شده باشند
[ترجمه ترگمان]آن ها ممکن است از مواد impermanent مانند چوب، یا کشورها بوده باشند، و یا این کشورها ممکن است از ویرانی بیشتری نسبت به همسایگان خود رنج برده باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I see their hopes like Masai villages, impermanent and leaving few marks on the landscape.
[ترجمه گوگل]من امیدهای آنها را مانند روستاهای ماسایی، ناپایدار می بینم و آثار کمی از خود بر جای می گذارند
[ترجمه ترگمان]من امید آن ها مانند روستاهای Masai، impermanent را می بینم و نشانه هایی از آن را بر روی چشم انداز جا به جا می گذارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Even the history of discontinuities is itself impermanent and discontinuous.
[ترجمه گوگل]حتی تاریخ ناپیوستگی ها نیز خود ناپایدار و ناپیوسته است
[ترجمه ترگمان]حتی تاریخ of نیز خود ناپیوسته و ناپیوسته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Don't cling to things because everything is impermanent. Mitch Albom
[ترجمه گوگل]به چیزها نچسبید زیرا همه چیز ناپایدار است میچ آلبوم
[ترجمه ترگمان]به این چیزها پایبند نباش، چون همه چیز مرتبه میچ Albom
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The different thematic groupings are interchangeable, impermanent and contingent.
[ترجمه گوگل]گروه بندی های موضوعی مختلف قابل تعویض، ناپایدار و احتمالی هستند
[ترجمه ترگمان]گروه بندی های موضوعی مختلف قابل تعویض، impermanent و مشروط هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Buddhism stresses that life is impermanent and full of suffering.
[ترجمه گوگل]بودیسم تأکید می کند که زندگی ناپایدار و پر از رنج است
[ترجمه ترگمان]مذهب بودا تاکید می کند که زندگی مملو از رنج و رنج است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Everything impermanent as change is the only constant in nature.
[ترجمه گوگل]هر چیزی که به عنوان تغییر ناپایدار است، تنها ثابت در طبیعت است
[ترجمه ترگمان]همه چیز به همان اندازه تغییر در طبیعت ثابت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You may say to yourself that they are impermanent, but you perceive them as permanent.
[ترجمه گوگل]ممکن است با خود بگویید که آنها ناپایدار هستند، اما آنها را دائمی می دانید
[ترجمه ترگمان]ممکن است به خودتان بگویید که آن ها impermanent هستند، اما شما آن ها را دائمی تلقی می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Tokyo is the most impermanent of cities, constantly tearing itself down and building anew.
[ترجمه گوگل]توکیو ناپایدارترین شهر است که مدام خود را خراب می کند و از نو می سازد
[ترجمه ترگمان]توکیو the شهر است و به طور مداوم خود را از بین می برد و از نو می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نا پایدار (صفت)
fugacious, changeable, astable, unstable, labile, ramshackle, evanescent, transitory, astatic, transient, mutable, impermanent, vacillatory

بی ثبات (صفت)
fickle, variable, shifty, unstable, shifting, mutable, instable, impermanent, slippery, slippy, inconstant, wonky

سپنج (صفت)
transitory, temporary, provisional, impermanent, interim

موقتی (صفت)
temporary, temporal, jackleg, provisional, impermanent, interim

موقت (صفت)
temporary, provisory, provisional, impermanent, interim

انگلیسی به انگلیسی

• not permanent, temporary, transient, not lasting
something that is impermanent is likely to change; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : impermanence
✅️ صفت ( adjective ) : impermanent
✅️ قید ( adverb ) : _
ناپایدار ، زوال پذیر
ناپایدار - زوال پذیر

بپرس