imperishable

/ɪmˈperɪʃəbl̩//ɪmˈperɪʃəbl̩/

معنی: فاسد نشدنی
معانی دیگر: نابود نشدنی، ناتباه، تباهی ناپذیر، لایزال، جاودان، ابدی، نامیر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: imperishably (adv.), imperishability (n.), imperishableness (n.)
• : تعریف: not subject to death, destruction, or decay; lasting.
مشابه: everlasting, immortal, indestructible

جمله های نمونه

1. imperishable glory
افتخار جاویدان

2. imperishable goods
کالاهای فاسد نشدنی

3. My memories are within me, imperishable.
[ترجمه گوگل]خاطرات من در من هستند، فنا ناپذیر
[ترجمه ترگمان]خاطرات من در درونم، فاسد نشدنی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Your name will be imperishable if you do this thing in the name of peace.
[ترجمه گوگل]اگر این کار را به نام صلح انجام دهید، نام شما زوال ناپذیر خواهد بود
[ترجمه ترگمان]اگر این کار را با نام صلح انجام دهی، نام تو فاسد خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. And is his love so imperishable that, when others deal treacherously with us, he never fails to be loyal?
[ترجمه گوگل]و آیا عشق او آنقدر زوال ناپذیر است که وقتی دیگران با ما خیانت می کنند، هرگز از وفاداری کوتاهی نمی کند؟
[ترجمه ترگمان]آیا عشق او تا این حد فناناپذیر است که وقتی دیگران خائنانه با ما سر و کار دارند، هرگز به وفاداری پایبند نیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. For this perishable must put on the imperishable, and this mortal must put on immortality.
[ترجمه گوگل]زیرا این فناپذیر باید فنا ناپذیر را بپوشد و این فانی باید جاودانگی را بپوشد
[ترجمه ترگمان]چون این perishable باید فاسد نشدنی باشد، و این فانی فانی باید ابدیت را به فنا داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Having the imperishable seed in my heart makes me salty.
[ترجمه گوگل]وجود دانه فنا ناپذیر در دلم شور می کند
[ترجمه ترگمان]داشتن بذر فاسد نشدنی توی قلب من منو شور میکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I want to burn, becoming that imperishable flames.
[ترجمه گوگل]من می خواهم بسوزم و تبدیل به آن شعله های فنا ناپذیر شوم
[ترجمه ترگمان]می خواهم بسوزم و آن شعله ها فناناپذیر شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Its only justification would be the painting of imperishable masterpieces.
[ترجمه گوگل]تنها توجیه آن نقاشی شاهکارهای فنا ناپذیر خواهد بود
[ترجمه ترگمان]تنها توجیه آن نقاشی شاهکار فناناپذیر خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. What is sown is perishable, what is raised is imperishable.
[ترجمه گوگل]آنچه کاشته می شود فاسد شدنی است و آنچه برمی خیزد فنا ناپذیر است
[ترجمه ترگمان]چیزی که کاشته می شود فاسد شدنی است، چیزی که پرورش داده می شود، فناناپذیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. If the subject-matter of management was a set of imperishable truths, the answer would be no.
[ترجمه گوگل]اگر موضوع مدیریت مجموعه ای از حقایق زوال ناپذیر بود، پاسخ منفی بود
[ترجمه ترگمان]اگر موضوع مدیریت یک مجموعه از حقایق فناناپذیر بود، پاسخ نه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Quyuan is the first great poet in the history of Chinese literature. His imperishable poems and his life are fused to light up the luciferous ideal.
[ترجمه گوگل]کیوان اولین شاعر بزرگ تاریخ ادبیات چین است اشعار فنا ناپذیر او و زندگی او در هم آمیخته شده اند تا ایده آلی روشن را روشن کنند
[ترجمه ترگمان]Quyuan اولین شاعر بزرگ در تاریخ ادبیات چین است اشعار فناناپذیر او و زندگی او برای روشن کردن ایده آل luciferous با هم ترکیب شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. That the great elements enter, together with their functions and the mind, through its minute parts the framer of all beings, the imperishable one.
[ترجمه گوگل]این که عناصر بزرگ، همراه با کارکردهای خود و ذهن، از طریق اجزای کوچک آن وارد چارچوب ساز همه موجودات، فنا ناپذیر می شوند
[ترجمه ترگمان]آن عناصر بزرگ با وظایف و ذهن خود، از طریق بخش های یک دقیقه همه موجودات، روح فناناپذیر خود را وارد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Moreover, the first two powers prove to be perishable, but the third is imperishable and immortal.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، دو قوه اول فانی شدنی هستند، اما سومی فنا ناپذیر و فناناپذیر است
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، دو قدرت اول فاسد شدنی هستند، اما سومی فناناپذیر و فناناپذیر خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فاسد نشدنی (صفت)
imperishable, incorruptible, indecomposable

انگلیسی به انگلیسی

• not perishable, not subject to decay; indestructible
something that is imperishable cannot disappear or be destroyed; a formal word.

پیشنهاد کاربران

۱. فاسد نشدنی. خراب نشدنی ۲. بادوام ۳. جاودانی. ماندنی. فراموش نشدنی
مثال:
Shall I show you the tree of immortality, and an imperishable kingdom?
آیا درخت ابدیت و پادشاهی جاودانی را به شما نشان بدهم؟
�هَلْ أَدُلُّکَ عَلَی شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْکٍ لَا یَبْلَی�
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : imperishability
✅️ صفت ( adjective ) : imperishable
✅️ قید ( adverb ) : _

بپرس