imperfectly

/ˌɪmˈpɜːrfɪktli//ɪmˈpɜːfɪktli/

بطور ناقص، بطور ناتمام، بطور معیوب، بد

جمله های نمونه

1. Better to do something imperfectly than to do nothing flawlessly. Robert H. Schuller
[ترجمه گوگل]بهتر است کاری را ناقص انجام دهید تا اینکه هیچ کاری را بدون نقص انجام ندهید رابرت اچ شولر
[ترجمه ترگمان]بهتر است کاری را به طور ناقص انجام دهید تا بدون هیچ کاری رابرت ایچ Schuller
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This effect was imperfectly understood by designers at that time.
[ترجمه گوگل]این اثر توسط طراحان آن زمان کاملاً درک نشده بود
[ترجمه ترگمان]این اثر به طور ناقص توسط طراحان آن زمان درک شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Yet when written language is imperfectly identified and not fully understood it will tend to seem opaque in any case.
[ترجمه گوگل]با این حال، زمانی که زبان نوشتاری به طور ناقص شناسایی شود و به طور کامل درک نشود، در هر صورت مات به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]با این حال هنگامی که زبان نوشتاری به طور ناقص شناسایی شد و به طور کامل درک نشده است، به نظر می رسد در هر موردی مات به نظر برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Imperfectly competitive industries are a source of market failure because free market equilibrium is no longer Pareto-efficient.
[ترجمه گوگل]صنایع با رقابت ناقص منبع شکست بازار هستند زیرا تعادل بازار آزاد دیگر پارتو کارآمد نیست
[ترجمه ترگمان]صنایع رقابتی imperfectly منبعی از شکست بازار هستند زیرا تعادل بازار آزاد دیگر Pareto پارتو نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The reason is that the distribution of imperfectly competitive firms across countries can now shift to accommodate differences in factor endowments.
[ترجمه گوگل]دلیل آن این است که توزیع شرکت‌های ناقص رقابتی در سراسر کشورها اکنون می‌تواند تغییر کند تا تفاوت‌های موجود در سرمایه‌گذاری عوامل را برآورده کند
[ترجمه ترگمان]دلیل آن این است که توزیع ناعادلانه شرکت های رقیب در سراسر کشورها می تواند منجر به تغییر تفاوت هایی در موقوفات عاملی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Every culture, however imperfectly and blindly, either turned towards the light or fell back into the darkness.
[ترجمه گوگل]هر فرهنگی، هر چند ناقص و کورکورانه، یا به سمت نور چرخید یا دوباره به تاریکی سقوط کرد
[ترجمه ترگمان]هر فرهنگی، با این حال به طور ناقص و کورانه، یا به سوی روشنایی متمایل می شد و یا در تاریکی فرو می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. These reservoirs behave as imperfectly elastic containers, expanding and contracting to accommodate fluxes of melt.
[ترجمه گوگل]این مخازن مانند ظروف ناقص الاستیک رفتار می‌کنند و منبسط و منقبض می‌شوند تا شار مذاب را در خود جای دهند
[ترجمه ترگمان]این مخازن به مانند ظروف کاملا کشسان، گسترش و عقد قرارداد برای سازگاری با شار مواد مذاب، رفتار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. When an industry is imperfectly competitive we say that each firm in the industry enjoys a degree of monopoly power.
[ترجمه گوگل]هنگامی که یک صنعت کاملاً رقابتی است، می گوییم که هر شرکت در صنعت از درجه ای از قدرت انحصاری برخوردار است
[ترجمه ترگمان]زمانی که یک صنعت به طور ناقص رقابتی است، ما می گوییم که هر شرکت در این صنعت از قدرت انحصاری برخوردار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The projectile was imperfectly aimed but exploded in Verdun, smashing down part of the Archbishop's palace.
[ترجمه گوگل]پرتابه ناقص هدف قرار گرفت اما در وردون منفجر شد و بخشی از کاخ اسقف اعظم را در هم شکست
[ترجمه ترگمان]گلوله به طور ناقص به هدف اصابت قرار گرفت، اما در وردن منفجر شد، و قسمتی از کاخ اسقف اعظم را درهم شکست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Imperfectly efficient markets rotate around fair value.
[ترجمه گوگل]بازارهای ناکارآمد حول ارزش منصفانه می چرخند
[ترجمه ترگمان]بازارهای کارا کالا و بازارهای کارا، حول و حوش ارزش منصفانه می چرخند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Responce of circuits with imperfectly coupled inductance for arbitrary signal is evaluated, an example is given.
[ترجمه گوگل]پاسخ مدارهای با اندوکتانس جفت ناقص برای سیگنال دلخواه ارزیابی شده است، یک مثال داده شده است
[ترجمه ترگمان]Responce مدارها با اندوکتانس کوپل شده به طور ناقص برای سیگنال دل خواه ارزیابی می شود، یک مثال ارائه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. That is, because she expressed imperfectly her thoughts were imperfect.
[ترجمه گوگل]یعنی به این دلیل که او ناقص بیان می کرد افکارش ناقص بودند
[ترجمه ترگمان]بله، به خاطر این است که او نظر او را ناقص کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The imperfectly combusted soot can be reused again.
[ترجمه گوگل]دوده ناقص احتراق را می توان دوباره استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]دوباره استفاده مجدد از دوده به طور ناقص ممکن است دوباره استفاده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The perturbative method for calculating the effect of imperfectly conducting walls on the propagation of electromagnetic waves in cylindrical waveguides is reformulated.
[ترجمه گوگل]روش اغتشاش برای محاسبه اثر دیوارهای ناقص رسانا بر انتشار امواج الکترومغناطیسی در موجبرهای استوانه ای فرموله شده است
[ترجمه ترگمان]روش perturbative برای محاسبه اثر عدم اجرای کامل دیواره ای بر روی انتشار امواج الکترومغناطیسی در موجبر استوانه ای از نو تنظیم شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[ریاضیات] به طور ناقص

انگلیسی به انگلیسی

• in an imperfect manner, defectively
if you do something imperfectly, you do not do it completely or satisfactorily.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : imperfection / imperfect
✅️ صفت ( adjective ) : imperfect
✅️ قید ( adverb ) : imperfectly
ناقص، معیوب
کج و معوج

بپرس