imperceptible

/ˌɪmpərˈseptəbl̩//ˌɪmpəˈseptəbl̩/

معنی: جزئی، تدریجی، غیر محسوس، درک نکردنی، غیر قابل مشاهده، دیده نشدنی، نفهمیدنی
معانی دیگر: نامحسوس، ناهویدا، ناهناییده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: imperceptibly (adv.), imperceptibility (n.), imperceptibleness (n.)
(1) تعریف: so gradual or subtle as to be unnoticed or unnoticeable.
مترادف: inconspicuous, subtle, unapparent, unnoticeable
متضاد: marked, noticeable, obvious, pronounced
مشابه: elusive, insignificant, negligible

- The difference in taste was so slight as to be almost imperceptible.
[ترجمه گوگل] تفاوت در طعم آنقدر ناچیز بود که تقریباً نامحسوس بود
[ترجمه ترگمان] تفاوت آن چنان ناچیز بود که تقریبا نامحسوس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: not capable of being perceived or apprehended.
مترادف: indistinguishable, invisible, unappreciable
متضاد: perceivable, perceptible
مشابه: hidden, incomprehensible, indiscernible

- Dogs can hear sounds that are imperceptible to humans.
[ترجمه گوگل] سگ ها می توانند صداهایی را بشنوند که برای انسان نامحسوس است
[ترجمه ترگمان] سگ ها می توانند صداهایی را بشنوند که برای انسان ها نامریی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. color is imperceptible to the touch
رنگ را نمی شود با لمس کردن احساس کرد.

2. The slight change in the taste was imperceptible to most people.
[ترجمه گوگل]تغییر جزئی در طعم برای اکثر مردم غیرقابل محسوس بود
[ترجمه ترگمان]کوچک ترین تغییری در ذوق و ذوق مردم محسوس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She heard a faint, almost imperceptible cry.
[ترجمه گوگل]گریه ای ضعیف و تقریبا نامحسوس شنید
[ترجمه ترگمان]صدای ضعیف و تقریبا نامفهومی را شنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His head moved in an almost imperceptible nod.
[ترجمه گوگل]سرش تقریباً نامحسوس تکان می‌خورد
[ترجمه ترگمان]سری تکان داد و سرش را به علامت نفی تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Such changes are imperceptible to even the best-trained eye.
[ترجمه گوگل]چنین تغییراتی حتی برای چشمانی که به بهترین وجه آموزش دیده اند نیز قابل مشاهده نیست
[ترجمه ترگمان]چنین تغییراتی به نظر حتی بهترین چشم آموزش دیده نیز محسوس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The differences were imperceptible to all but the most trained eye.
[ترجمه گوگل]تفاوت ها برای همه غیر از آموزش دیده ترین چشم ها غیرقابل درک بود
[ترجمه ترگمان]تفاوت ها آشکار بود، اما the چشم دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Brian's hesitation was almost imperceptible.
[ترجمه گوگل]تردید برایان تقریباً نامحسوس بود
[ترجمه ترگمان]تردید برایان تقریبا نامحسوس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There was an almost imperceptible pause as she gathered her breath to speak.
[ترجمه گوگل]مکث تقریباً نامحسوسی وجود داشت که نفسش را جمع کرد تا صحبت کند
[ترجمه ترگمان]لحظه ای مکث کرد و نفس تازه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. An almost imperceptible wink as she passed him, a small flutter of the eyelid, showed she was learning.
[ترجمه گوگل]یک چشمک تقریبا نامحسوس در حالی که از کنار او رد شد، تکان کوچکی از پلک، نشان داد که او در حال یادگیری است
[ترجمه ترگمان]وقتی از کنارش گذشت، چشمک خفیفی از پلک چشم او رد شد و نشان داد که دارد یاد می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Nodules containing single worms are almost imperceptible, and the visible ones enclose several of the tiny worms as well as eggs and larvae.
[ترجمه گوگل]گره‌های حاوی کرم‌های منفرد تقریباً نامحسوس هستند و ندول‌های قابل مشاهده تعدادی از کرم‌های کوچک و همچنین تخم‌ها و لاروها را در بر می‌گیرند
[ترجمه ترگمان]Nodules حاوی کرم های منفرد تقریبا غیر محسوس هستند و آن هایی که قابل مشاهده هستند، چندین کرم کوچک و همچنین تخم مرغ و لارو را محصور می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. To the innocent listener the form must be imperceptible, and bewildering in its lightning succession of perpetually fugitive events.
[ترجمه گوگل]برای شنونده بی گناه، این فرم باید نامحسوس و در توالی برق آسا از رویدادهای دائماً فراری، گیج کننده باشد
[ترجمه ترگمان]به این شنونده بی گناه، این فرم باید ناپیدا و گیج کننده باشد، و در lightning متوالی که مدام در جریان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. When this imperceptible metamorphosis took place, it would not be long before another marriage was arranged.
[ترجمه گوگل]وقتی این دگردیسی نامحسوس اتفاق افتاد، دیری نپایید که ازدواج دیگری ترتیب داده شد
[ترجمه ترگمان]وقتی این تغییر غیرقابل توصیف صورت گرفت، طولی نخواهد کشید که ازدواج دیگری ترتیب داده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A slow, almost imperceptible evolution is already taking place in the high street.
[ترجمه گوگل]یک تکامل آهسته و تقریبا نامحسوس در حال حاضر در خیابان های بزرگ در حال وقوع است
[ترجمه ترگمان]تکامل تدریجی و تقریبا نامحسوس در حال حاضر در خیابان اصلی اتفاق می افتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Any change came through slow imperceptible evolution.
[ترجمه گوگل]هر تغییری از طریق تکامل نامحسوس آهسته رخ داد
[ترجمه ترگمان]هر تغییری در تکامل تدریجی تکامل پیدا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جزئی (صفت)
slight, small, little, immaterial, minute, inconspicuous, potty, paltry, partial, petty, remote, extrinsic, nominal, retail, negligible, fiddling, inappreciative, inconsiderable, peppercorn, imperceptible, inappreciable, peddling, snatchy, picayune, picayunish, piddling, rushy

تدریجی (صفت)
slow, gradual, piecemeal, quantized, imperceptible, step-by-step

غیر محسوس (صفت)
invisible, inconspicuous, inappreciative, imperceptible, impalpable, inappreciable

درک نکردنی (صفت)
imperceptible, impenetrable, incomprehensible, intangible

غیر قابل مشاهده (صفت)
invisible, imperceptible

دیده نشدنی (صفت)
imperceptible

نفهمیدنی (صفت)
imperceptible, incomprehensible

انگلیسی به انگلیسی

• not perceptible, undetectable, not discerned by the senses; subtle, slight, unnoticeable
something that is imperceptible is so small or slight that it exists or happens without being felt or noticed.

پیشنهاد کاربران

✔️غیر محسوس - نامحسوس
✔️غیر قابل مشاهده - دیده نشدنی - ناهویدا
A: Tom, is it possible to construct an imperceptible compartment
?B: In this jacket
. A: In all of them
B: Certainly, sir
Limitless 2011🎥
در فلسفه کانت "اندریافت" یا ادراک حسی در مقابل apprehension "دریافت" که بر تاثیر شی خارجی بر شناسنده دلالت دارد در حالی که "اندریافت" متضمن مشارکت فاعل شناسا در ادراک پدیدار بیرونی است.
خیلی کوچک به طوری که دیده نشود
imperceptible changes
تغییرات خیلی کوچک به طوری که قابل دیدن نباشه
معادل کلمه نامحسوس undercover بهتره
undercover police پلیس نامحسوس
نامحسوس

بپرس