impendent

/ɪmˈpendənt//ɪmˈpendənt/

معنی: اویزان، قریب الوقوع، تهدید کننده
معانی دیگر: زودآیند، در شرف وقوع، روی دهنده

جمله های نمونه

1. And if the image of this impendent hot makes you unrest, you'll relax with the good news coming from the researching people in the School of California Technology .
[ترجمه گوگل]و اگر تصویر این گرمای قریب‌الوقوع شما را ناآرام کند، با خبرهای خوبی که از سوی افراد محقق در دانشکده فناوری کالیفرنیا می‌آید، آرامش خواهید داشت
[ترجمه ترگمان]و اگر تصویر این impendent باعث ناآرامی شما شود، با خبره ای خوبی که از تحقیق درباره مردم در مدرسه فن آوری کالیفرنیا حاصل می شود، استراحت خواهید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In practical application, it is an impendent need to use the far-field small divergence angle of laser beams.
[ترجمه گوگل]در کاربرد عملی، استفاده از زاویه واگرایی کوچک میدان دور پرتوهای لیزر ضروری است
[ترجمه ترگمان]در کاربرد عملی، نیاز به استفاده از زاویه واگرایی کوچک دور از میدان پرتوه ای لیزری وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The working principle of novel single-phase RITHAF (Resonant Impendent Type Hybrid Active Filter) and its filtering characteristic are analyzed.
[ترجمه گوگل]اصل کار RITHAF تک فاز جدید (فیلتر فعال هیبریدی نوع رزونانس قریب الوقوع) و ویژگی فیلتر آن تجزیه و تحلیل می شود
[ترجمه ترگمان]اصل کار of تک فازی جدید (Resonant Type Impendent Hybrid)و مشخصه فیلتر آن تحلیل می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Obviously, energy efficiency of buildings has become an impendent problem of enhancing energy-efficiency of utilization in China.
[ترجمه گوگل]بدیهی است که بهره وری انرژی ساختمان ها به یک مشکل قریب الوقوع افزایش بهره وری انرژی در استفاده در چین تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]بدیهی است که بهره وری انرژی ساختمان ها به یک مساله impendent برای افزایش بهره وری انرژی در چین تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But now the recycle of UBC in China is disordered and the smelt facility is not advanced. A new kind of UBC recycle facility is an impendent demand.
[ترجمه گوگل]اما اکنون بازیافت UBC در چین بی نظم است و تاسیسات ذوب پیشرفته نیست نوع جدیدی از تسهیلات بازیافت UBC یک تقاضای قریب الوقوع است
[ترجمه ترگمان]اما اکنون بازیافت of در چین بی نظم است و امکانات smelt پیشرفته نیست نوع جدیدی از امکانات بازیافت UBC تقاضا impendent است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The analysis of the foreshocks for the M 0 Yongsheng earthquake in 2001 shows that impendent earthquake prediction can be made through using the limit time method to analyze direct foreshocks.
[ترجمه گوگل]تجزیه و تحلیل پیش لرزه ها برای زلزله M 0 Yongsheng در سال 2001 نشان می دهد که پیش بینی زلزله قریب الوقوع را می توان با استفاده از روش محدود زمان برای تجزیه و تحلیل پیش لرزه های مستقیم انجام داد
[ترجمه ترگمان]تجزیه و تحلیل of برای زلزله M - ۰ Yongsheng در سال ۲۰۰۱ نشان می دهد که پیش بینی زلزله impendent را می توان با استفاده از روش زمان محدود برای تجزیه و تحلیل foreshocks مستقیم انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Any equipment is protected by radome in different environment in order to being in good conditions and the impendent desire of modern war for the broadband radome becomes higher than before.
[ترجمه گوگل]هر وسیله ای در محیط های مختلف توسط رادوم محافظت می شود تا در شرایط خوبی قرار گیرد و تمایل قریب الوقوع جنگ مدرن به رادوم پهن باند بالاتر از قبل می شود
[ترجمه ترگمان]هر گونه تجهیزات توسط radome در محیط متفاوت محافظت می شود تا شرایط خوبی داشته باشد و تمایل impendent برای جنگ مدرن برای این باند پهن باند بیشتر از قبل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The increasing rapidly of traffic quantity raise higher demand about the transit capacity of the old bridges. So it is more impendent to confirm practice status and supporting load of these bridges.
[ترجمه گوگل]افزایش سریع مقدار ترافیک باعث افزایش تقاضا در مورد ظرفیت ترانزیتی پل های قدیمی می شود بنابراین تایید وضعیت تمرین و بار حمایتی این پل ها ضروری تر است
[ترجمه ترگمان]افزایش سریع حجم ترافیک، تقاضا بالاتر را در مورد ظرفیت ترانزیت پل قدیمی افزایش می دهد بنابراین بهتر است وضعیت تمرین و بار کردن این پل ها را تایید کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. "However, " they said like the Emperor, "oh, that is fine!" And then they advised him to wear the new magnificent robes for the first time at the great impendent festival.
[ترجمه گوگل]با این حال، آنها مانند امپراتور گفتند: "اوه، خوب است!" و سپس به او توصیه کردند که برای اولین بار در جشنواره بزرگ قریب الوقوع لباس های جدید و باشکوه را بپوشد
[ترجمه ترگمان]او گفت: \"با این حال، آن ها مانند امپراطور می گفتند،\" اوه، آن خوب است! او گفت: \" و سپس آن ها به او توصیه کردند که ردای باشکوه جدید را برای اولین بار در فستیوال بزرگ impendent بپوشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In the methods, single feed, more feed and several patches consisting circular polarization are used to feed the antenna and improve the impendent or AR bands.
[ترجمه گوگل]در روش‌ها، تغذیه تک، خوراک بیشتر و چندین تکه متشکل از پلاریزاسیون دایره‌ای برای تغذیه آنتن و بهبود باندهای قریب الوقوع یا AR استفاده می‌شود
[ترجمه ترگمان]در این روش ها، تغذیه تکی، فید بیشتر و چند لایه تشکیل شده، جهت تغذیه آنتن و بهبود باندهای impendent یا AR به کار می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Therefore, studying critical thinking in chemistry teaching has an impendent practical and theoretical significance.
[ترجمه گوگل]بنابراین مطالعه تفکر انتقادی در تدریس شیمی از اهمیت عملی و نظری قریب‌الوقوعی برخوردار است
[ترجمه ترگمان]بنابراین، مطالعه تفکر انتقادی در آموزه های شیمی دارای مفهوم عملی و نظری impendent است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. With the development of the economy, the control technology of gas pollutant from coal combustion, especially NO_x, is important and impendent.
[ترجمه گوگل]با توسعه اقتصاد، فناوری کنترل آلاینده گاز ناشی از احتراق زغال سنگ، به ویژه NO_x، مهم و قریب الوقوع است
[ترجمه ترگمان]با توسعه اقتصاد، تکنولوژی کنترل گازهای گلخانه ای از احتراق زغال سنگ، به خصوص بدون x، مهم و ضروری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اویزان (صفت)
hanging, dangling, suspended, impendent, pensile

قریب الوقوع (صفت)
imminent, impendent

تهدید کننده (صفت)
minatory, impendent

انگلیسی به انگلیسی

• impending; imminent, set to occur at any moment; approaching, looming, threatening

پیشنهاد کاربران

بپرس