1. Against a background of impending famine, heavy fighting took place.
[ترجمه گوگل]در پس زمینه قحطی قریب الوقوع، نبردهای سنگینی در گرفت
[ترجمه ترگمان]در مقابل سابقه قحطی در شرف وقوع، نبرده ای سنگینی رخ داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. It seemed that nothing could prevent the impending disaster.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که هیچ چیز نمی تواند از فاجعه قریب الوقوع جلوگیری کند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که هیچ چیز نمی تواند از فاجعه قریب الوقوع جلوگیری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. She had a sense of impending doom .
[ترجمه گوگل]او احساس عذاب قریب الوقوع را داشت
[ترجمه ترگمان] اون حس مرگ قریب الوقوع رو داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Rumours about an impending royal divorce were rife.
[ترجمه گوگل]شایعات در مورد طلاق قریب الوقوع سلطنتی زیاد بود
[ترجمه ترگمان]شایعاتی در مورد یک طلاق قریب الوقوع در شرف وقوع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The king convoke parliament to cope with the impending danger.
[ترجمه گوگل]پادشاه برای مقابله با خطر قریب الوقوع مجلس را فرا می خواند
[ترجمه ترگمان]پادشاه از پارلمان خواست تا با خطر قریب الوقوع مقابله کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. A sense of impending doom came upon all of us.
[ترجمه گوگل]احساس عذاب قریب الوقوع به همه ما رسید
[ترجمه ترگمان]حس مرگی قریب الوقوع به همه ما رسیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. He knew the danger impending over him.
[ترجمه گوگل]او می دانست خطری که بر سر او وجود دارد
[ترجمه ترگمان]می دانست که خطر در شرف وقوع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. She had a sense of impending disaster.
[ترجمه گوگل]او احساس فاجعه قریب الوقوع داشت
[ترجمه ترگمان]دچار فاجعه قریب الوقوع شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. A sense of impending doom gripped her.
[ترجمه گوگل]احساس عذاب قریب الوقوع او را فرا گرفت
[ترجمه ترگمان]احساس مرگ قریب الوقوع او را فرا گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. They were all filled with a sense of impending doom.
[ترجمه گوگل]همه آنها مملو از حس عذاب قریب الوقوع بودند
[ترجمه ترگمان]همه آن ها با احساس سرنوشت قریب الوقوع پر شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. We were well aware of impending disaster.
[ترجمه گوگل]ما به خوبی از فاجعه قریب الوقوع آگاه بودیم
[ترجمه ترگمان] ما از فاجعه قریب الوقوع خبر داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Lineker announced his impending retirement from international football before the 1992 European Championships.
[ترجمه گوگل]لینه کر پیش از مسابقات قهرمانی اروپا در سال 1992 اعلام کرد که قریب الوقوع خود را از فوتبال بین المللی بازنشست می کند
[ترجمه ترگمان]Lineker قبل از مسابقات قهرمانی اروپا در سال ۱۹۹۲، بازنشستگی قریب الوقوع خود را از فوتبال بین المللی اعلام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Crucial events impend in Europe.
[ترجمه گوگل]رویدادهای مهم در اروپا در راه است
[ترجمه ترگمان]رویداده ای Crucial در اروپا رخ می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. There were perfectly cogent reasons why Julian Cavendish should be told of the Major's impending return.
[ترجمه گوگل]دلایل کاملا قانع کننده ای وجود داشت که چرا باید به جولیان کاوندیش در مورد بازگشت قریب الوقوع سرگرد گفته شود
[ترجمه ترگمان]دلایلی کاملا متقاعد کننده وجود داشت که چرا جولین باید از بازگشت قریب الوقوع میجر به آن ها گفته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید