در اینجا چند عبارت رایج با کلمه impede و مشتقات آن ( مانند impediment ) آورده شده است:
1. با فعل Impede ( مانع شدن، مختل کردن )
Impede progress
مانع پیشرفت شدن
The bad weather impeded our progress. ( آب وهوای بد مانع پیشرفت ما شد. )
... [مشاهده متن کامل]
Impede the flow ( of something )
جریان ( چیزی ) را مختل کردن / مانع جریان شدن
A fallen tree is impeding the flow of traffic. ( یک درخت افتاده ترافیک را مختل کرده است. )
Impede someone's ability to do something
توانایی کسی برای انجام کاری را مختل کردن
His injury impeded his ability to walk. ( مصدومیتش توانایی راه رفتن او را مختل کرد. )
Impede an investigation
مانع یک تحقیق شدن / investigation را به تأخیر انداختن
They were accused of impeding the investigation. ( به آنها accusation شد که مانع تحقیق شده اند. )
- - -
2. با اسم Impediment ( مانع، سد، obstacle )
A major impediment
یک مانع بزرگ / یک سد بزرگ
Lack of funding is a major impediment to the project. ( کمبود بودجه یک مانع بزرگ برای این پروژه است. )
Speech impediment
لکنت زبان ( این رایج ترین و خاص ترین ترجمه برای این اصطلاح است )
He has a slight speech impediment. ( او کمی لکنت زبان دارد. )
To be an impediment to something
مانع چیزی بودن / سد راه چیزی بودن
His negative attitude is an impediment to our success. ( نگرش منفی او مانع موفقیت ماست. )
Remove the impediments
موانع را برطرف کردن
We need to remove the impediments to economic growth. ( ما باید موانع رشد اقتصادی را برطرف کنیم. )
- - -
3. با صفت Impeded ( مختل شده، با مانع روبرو شده )
این فرم معمولاً در حالت مجهول ( passive voice ) به کار می رود.
Progress was impeded.
پیشرفت مختل شد / با مانع روبرو شد.
The rescue efforts were impeded by thick smoke.
تلاش های نجات توسط دود غلیظ مختل شد / با مشکل مواجه شد.
- - -
خلاصه مفاهیم کلیدی:
To Impede: ( فعل ) مانع شدن، مختل کردن، سد راه بودن
Impediment: ( اسم ) مانع، سد، obstacle
Speech Impediment: ( اسم ) لکنت زبان
Impeded: ( صفت/فعل مجهول ) مختل شده، با مانع روبرو شده
deepseek
1. با فعل Impede ( مانع شدن، مختل کردن )
مانع پیشرفت شدن
The bad weather impeded our progress. ( آب وهوای بد مانع پیشرفت ما شد. )
... [مشاهده متن کامل]
جریان ( چیزی ) را مختل کردن / مانع جریان شدن
A fallen tree is impeding the flow of traffic. ( یک درخت افتاده ترافیک را مختل کرده است. )
توانایی کسی برای انجام کاری را مختل کردن
His injury impeded his ability to walk. ( مصدومیتش توانایی راه رفتن او را مختل کرد. )
مانع یک تحقیق شدن / investigation را به تأخیر انداختن
They were accused of impeding the investigation. ( به آنها accusation شد که مانع تحقیق شده اند. )
- - -
2. با اسم Impediment ( مانع، سد، obstacle )
یک مانع بزرگ / یک سد بزرگ
Lack of funding is a major impediment to the project. ( کمبود بودجه یک مانع بزرگ برای این پروژه است. )
لکنت زبان ( این رایج ترین و خاص ترین ترجمه برای این اصطلاح است )
He has a slight speech impediment. ( او کمی لکنت زبان دارد. )
مانع چیزی بودن / سد راه چیزی بودن
His negative attitude is an impediment to our success. ( نگرش منفی او مانع موفقیت ماست. )
موانع را برطرف کردن
We need to remove the impediments to economic growth. ( ما باید موانع رشد اقتصادی را برطرف کنیم. )
- - -
3. با صفت Impeded ( مختل شده، با مانع روبرو شده )
این فرم معمولاً در حالت مجهول ( passive voice ) به کار می رود.
پیشرفت مختل شد / با مانع روبرو شد.
تلاش های نجات توسط دود غلیظ مختل شد / با مشکل مواجه شد.
- - -
خلاصه مفاهیم کلیدی:
To Impede: ( فعل ) مانع شدن، مختل کردن، سد راه بودن
Impediment: ( اسم ) مانع، سد، obstacle
Speech Impediment: ( اسم ) لکنت زبان
Impeded: ( صفت/فعل مجهول ) مختل شده، با مانع روبرو شده
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : impede
✅️ اسم ( noun ) : impediment
✅️ صفت ( adjective ) : impeded
✅️ قید ( adverb ) : _
✅ فعل ( verb ) : impede
✅️ اسم ( noun ) : impediment
✅️ صفت ( adjective ) : impeded
✅️ قید ( adverb ) : _
به مشکل خورده، بازداشته شده، ممانعت شده