- He thought he'd come up with an impeccable alibi.
[ترجمه محمد] اون گمان میکرد یک بهانه بی عیب و نقص پیدا کرده
|
[ترجمه مریم] او فکر کرد با یک دلیل محکمه پسند بی عیب و نقص ، خلاص می شود.
|
[ترجمه گوگل] او فکر می کرد که می خواهد به یک حق تعبیر بی عیب و نقص برسد [ترجمه ترگمان] اون فکر می کرد که با یه عذر بی عیب و نقص از اینجا اومده بیرون [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She has impeccable taste in clothes.
[ترجمه گوگل] او طعم بی عیب و نقصی در لباس دارد [ترجمه ترگمان] سلیقه بی عیب و نقص داره [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: incapable of sin or misdeed. • متضاد: peccant, sinful • مشابه: immaculate
جمله های نمونه
1. his record is impeccable
سابقه ی او بی عیب و نقص است.
2. He was dressed in a suit and an impeccable white shirt.
[ترجمه گوگل]او یک کت و شلوار و یک پیراهن سفید بی عیب و نقص پوشیده بود [ترجمه ترگمان]کت و شلوار و پیراهن سفید یکدست پوشیده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Her work is executed with impeccable taste.
[ترجمه گوگل]کار او با سلیقه بی عیب و نقص اجرا شده است [ترجمه ترگمان]کارش با سلیقه بی عیب و نقص انجام شده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. She had impeccable taste in clothes.
[ترجمه Nahal 🌱 ♡ ㅤ 🍃] او سلیقه ی بی عیب و نقصی در لباسها داشت. .
|
[ترجمه گوگل]او طعم بی عیب و نقصی در لباس داشت [ترجمه ترگمان]سلیقه بی عیب و نقص در لباس بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. He has an impeccable sense of timing.
[ترجمه گوگل]او حس بی عیب و نقصی از زمان بندی دارد [ترجمه ترگمان]اون زمان بندی بی عیب و نقصی داره [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The furnishings and paintings had been chosen with impeccable taste.
[ترجمه گوگل]مبلمان و نقاشی ها با سلیقه بی عیب و نقص انتخاب شده بودند [ترجمه ترگمان]اثاثیه و تابلوهای نقاشی با سلیقه بی عیب و نقص انتخاب شده بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Your English is impeccable!
[ترجمه گوگل]انگلیسی شما بی عیب و نقص است! [ترجمه ترگمان]انگلیسی شما بی عیب و نقص است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He dressed well and had impeccable manners.
[ترجمه گوگل]او خوب لباس می پوشید و اخلاق بی عیب و نقصی داشت [ترجمه ترگمان]خوش لباس بود و رفتارش بی عیب و نقص بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. She's French but she speaks with an impeccable English accent.
[ترجمه گوگل]او فرانسوی است اما با لهجه انگلیسی بی عیب و نقص صحبت می کند [ترجمه ترگمان]او فرانسوی است، اما با لهجه بی نقص انگلیسی حرف می زند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. He stood before them, impeccable as ever.
[ترجمه گوگل]او مثل همیشه بی عیب و نقص در برابر آنها ایستاد [ترجمه ترگمان]مقابل آن ها ایستاده بود و مثل همیشه بی عیب و نقص بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Her written English is impeccable.
[ترجمه گوگل]انگلیسی نوشتاری او بی عیب و نقص است [ترجمه ترگمان]زبان انگلیسی او بی عیب و نقص است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. She has impeccable credentials as a researcher.
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک محقق دارای اعتبار بی عیب و نقصی است [ترجمه ترگمان]او اعتبار و اعتبار و اعتبار و اعتبار خود را به عنوان یک محقق منصوب کرده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. His English is impeccable.
[ترجمه گوگل]انگلیسی اش بی عیب و نقص است [ترجمه ترگمان]انگلیسی اش بی عیب و نقص است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. His timing was impeccable attacking his old boss on the day he was making a big speech on the economy.
[ترجمه گوگل]زمان او در حمله به رئیس قدیمی اش در روزی که سخنرانی بزرگی درباره اقتصاد داشت، بی عیب و نقص بود [ترجمه ترگمان]روزی که داشت سخنرانی بزرگی در اقتصاد می کرد، زمان بندی او بی عیب و نقص بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Still, Brown's impeccable exercises in style are highly engaging, visually spectacular and very intelligent.
[ترجمه گوگل]با این حال، تمرینات بی عیب و نقص براون در سبک بسیار جذاب، از نظر بصری دیدنی و بسیار هوشمند هستند [ترجمه ترگمان]با این حال، تمرین های بی عیب و نقص Brown به شدت جذاب، بسیار جذاب و بسیار هوشمند هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
بی عیب و نقص (صفت)
impeccable
انگلیسی به انگلیسی
• faultless, perfect; free from sin, pure something that is impeccable is perfect.
پیشنهاد کاربران
سر به راه، اهل
✍ توضیح: Perfect, without any flaws or mistakes 🌟👌 🔍 مترادف: Flawless ✅ مثال: His impeccable manners and attention to detail impressed everyone at the dinner.
Unblemished
۱. بی عیب. بی نقص. بی خدشه. کامل ۲. پاک. پاکیزه. مطهر. منزه. پرهیزگار مثال: An apostle from Allah reciting impeccable scriptures رسولی از سوی خدا که کتابهای آسمانی پاکیزه و مطهر را تلاوت کند. �رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ یَتْلُو صُحُفًا مُطَهَّرَةً�
لطفا با despicable : نفرت انگیز - مشمئزکننده اشتباه نشود
Peccable خطاپذیر - دارای عیب و نقص Impeccable record : سابقه بی عیب و نقص Impeccable taste : سلیقه بی عیب و نقص - سلیقه عالی Impeccable sense of timing : زمانبندی بی عیب و نقص - زمانبندی دقیق ... [مشاهده متن کامل]
Impeccable manners : رفتار عالی Impeccable credentials : اعتبار بی عیب و نقص Impeccable english accent : لهجه انگلیسی عالی Impeccable exercises : تمرینات عالی
با کمالات
adjective [more impeccable; most impeccable] : free from fault or error ◀️The craftsmanship is impeccable. [=flawless] ◀️He speaks impeccable [=perfect] English. ◀️She has impeccable taste in music. ... [مشاهده متن کامل]
◀️His manners are impeccable. IMPECCABLY ◀️He behaved impeccably ◀️She was impeccably dressed ◀️His record is impeccable : سابقه ی او بی عیب و نقص است. ◀️Tech n9ne's flow is impeccable
عالی بی عیب و نقص بدون اشکال He was in a constant state of terror, fearing the wrath of his boss, even . though his work was impeccable
بی حد و حصر
معتبر
fault less
بی نقص، بی عیب
in accordance with the highest standards; faultless. مطابق با بالاترین استانداردها؛ بی تقصیر. بدون خطا و اشتباه "he had impeccable manners""او رفتار بی عیب و نقص داشت" synonyms: flawless, faultless, unblemished, spotless, stainless, untarnished, perfect, exemplary, ideal, model; virtuous, pure, moral, sinless, upright, irreproachable, unimpeachable, blameless, guiltless, above suspicion, beyond reproach, beyond criticism, incorrupt, uncorrupted; informalsqueaky clean, whiter than white, lily white, as pure as the driven snow ... [مشاهده متن کامل]