impassively


بی نشان دادن احساس درد یا عاطفه، بطور تالم ناپذیر، ازروی بی عاطفگی

جمله های نمونه

1. Pym listened impassively until the woman had finished.
[ترجمه گوگل]پیم با بی حوصلگی گوش داد تا اینکه زن حرفش را تمام کرد
[ترجمه ترگمان]با آرامش گوش می داد تا آن که زن کارش را تمام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The lawyer looked impassively at him and said nothing.
[ترجمه گوگل]وکیل با بی حوصلگی به او نگاه کرد و چیزی نگفت
[ترجمه ترگمان]وکیل با خونسردی به او نگاه کرد و چیزی نگفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The defendant sat impassively in the dock while evidence was given against him.
[ترجمه گوگل]متهم در حالی که مدارک علیه او ارائه می شد با بی حوصلگی در اسکله نشست
[ترجمه ترگمان]در این موقع متهم با خونسردی روی اسکله نشسته بود و شهادت می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The accused listened impassively as the judge sentenced him.
[ترجمه گوگل]زمانی که قاضی حکم او را صادر کرد، متهم با بی حوصلگی گوش داد
[ترجمه ترگمان]متهم با خونسردی به سخنان قاضی گوش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The accused sat impassively as the judge sentenced him to ten years in prison.
[ترجمه گوگل]متهم در حالی که قاضی او را به ده سال حبس محکوم کرد با بی حوصلگی نشست
[ترجمه ترگمان]متهم با خونسردی نشسته بود و قاضی او را به ده سال زندان محکوم کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He squatted impassively, as if stoically awaiting a fate he could not avoid.
[ترجمه گوگل]او با بی حوصلگی چمباتمه زد، گویی به شکلی استوارانه منتظر سرنوشتی بود که نمی توانست از آن اجتناب کند
[ترجمه ترگمان]او با خونسردی چمباتمه زد، گویی با بردباری منتظر سرنوشتی بود که نمی توانست از آن اجتناب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. For the first few weeks, George sat impassively through these recitations.
[ترجمه گوگل]در چند هفته اول، جورج با بی‌حوصلگی در این تلاوت‌ها نشست
[ترجمه ترگمان]در چند هفته اول جورج با خونسردی تمام recitations را گذراند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He watched silently and impassively, chewing his overdone steak, and retrieving his cigarette from the ashtray between courses.
[ترجمه گوگل]او ساکت و بی‌تفاوت تماشا می‌کرد، استیک بیش از حد مصرف شده‌اش را می‌جوید، و سیگارش را از زیرسیگاری بین دوره‌ها بیرون می‌آورد
[ترجمه ترگمان]او به آرامی و با خونسردی تماشا می کرد، استیک را می جوید و سیگارش را از زیر سیگاری که لای courses بود برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Seflor Benavidez watches impassively, holding the bags and the wrapped cord on his lap.
[ترجمه گوگل]سفلور بناویدز با بی‌حوصلگی نگاه می‌کند و کیف‌ها و بند ناف پیچیده‌شده را روی پاهایش گرفته است
[ترجمه ترگمان]Seflor با خونسردی تماشا می کند و کیسه ها را در دستش گرفته و طناب پیچیده را روی زانویش نگه داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Kop was strangely silent, watching impassively as several clear chances came and went.
[ترجمه گوگل]کپ به طرز عجیبی ساکت بود و با بی‌حرکتی تماشا می‌کرد که چندین موقعیت واضح از راه می‌رفت و می‌رفت
[ترجمه ترگمان]The به طرز عجیبی ساکت بود و با وجود اینکه چند فرصت روشن پیش آمده بود، با آرامش به او نگاه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The children studied him impassively.
[ترجمه گوگل]بچه ها او را به شدت مطالعه کردند
[ترجمه ترگمان]بچه ها با خونسردی او را مطالعه کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He regarded the men beneath him impassively, his eyes flicking back and forth as they looked up at him.
[ترجمه گوگل]با بی‌حوصلگی به مردان زیر دستش نگاه می‌کرد، در حالی که چشمانش به او نگاه می‌کردند
[ترجمه ترگمان]او مردان را با خونسردی نگاه می کرد، و همچنان که به او نگاه می کردند، نگاهش به عقب و جلو حرکت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He submitted impassively to his arrest.
[ترجمه گوگل]او به شدت تسلیم دستگیری خود شد
[ترجمه ترگمان]او با خونسردی به دستگیری اش تسلیم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Impassively she boiled her coffee and set the table with food.
[ترجمه گوگل]با بی حوصلگی قهوه اش را جوشاند و میز غذا را چید
[ترجمه ترگمان]به بیت قهوه خود را آب پز کرد و میز را با غذا روی میز گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• apathetically, unemotionally, undemonstratively; calmly; without sensitivity to pain

پیشنهاد کاربران

بپرس