impartible

/ɪmˈpɑːrtəbəl//ɪmˈpɑːtɪbl/

معنی: بخش ناپذیر، جدایی ناپذیر، غیر قابل تفکیک
معانی دیگر: (به ویژه در مورد ملک) تقسیم ناپذیر، حصه نشدنی

جمله های نمونه

1. From of old, hong Kong is Chinese territory impartible cut one share.
[ترجمه گوگل]از قدیم، هنگ کنگ قلمرو چین غیرقابل تفکیک کاهش یک سهم است
[ترجمه ترگمان]از چین، هنگ کنگ یک منطقه چینی است که یک سهم را از آن جدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The customs of impartible inheritance and partible inheritance of land lead to emerge the nuclear family and noe-core family in different areas.
[ترجمه گوگل]آداب ارث غیرقابل تقسیم و ارث جزئی زمین منجر به ظهور خانواده هسته ای و خانواده نو هسته ای در مناطق مختلف شده است
[ترجمه ترگمان]گمرکات ارث impartible و ارث partible ارث، منجر به ظهور خانواده هسته ای و خانواده noe در مناطق مختلف می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Social production purpose and company production purpose are impartible cut unified whole.
[ترجمه گوگل]هدف تولید اجتماعی و هدف تولید شرکت، یک کل واحد قطع ناپذیر است
[ترجمه ترگمان]هدف تولید اجتماعی و هدف تولید شرکت، کاهش کل منسجم می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Economy and politics are impartible an economy course, political action and influence are many sided.
[ترجمه گوگل]اقتصاد و سیاست در یک مسیر اقتصادی غیرقابل تفکیک هستند، کنش و نفوذ سیاسی چند جانبه است
[ترجمه ترگمان]اقتصاد و سیاست تبدیل به یک دوره اقتصادی شده اند، عمل سیاسی و نفوذ بسیار جانبه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. To create an straightforward, diligent, impartible, creative enterprise culture.
[ترجمه گوگل]برای ایجاد یک فرهنگ سازمانی ساده، کوشا، غیرقابل تفکیک و خلاق
[ترجمه ترگمان]برای ایجاد یک فرهنگ ساده، ماهر، خلاق، خلاق
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Economic progress speed, structure and benefit are 3 mutual connection, mutual influence, impartible cut profile.
[ترجمه گوگل]سرعت پیشرفت اقتصادی، ساختار و سود عبارتند از 3 ارتباط متقابل، تأثیر متقابل، مشخصات قطع ناپذیر
[ترجمه ترگمان]سرعت پیشرفت اقتصادی، ساختار و سود سه رابطه متقابل، نفوذ متقابل و پروفیل بریده شده عبارتند از:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. As probability and sequential child, the risk already made the impartible component in mining industry.
[ترجمه گوگل]به عنوان فرزند احتمالی و متوالی، ریسک قبلاً جزء غیرقابل تفکیک در صنعت معدن است
[ترجمه ترگمان]به عنوان احتمال و فرزند متوالی، ریسک در حال حاضر جز impartible در صنعت معدن را ایجاد کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بخش ناپذیر (صفت)
impartible

جدایی ناپذیر (صفت)
impartible

غیر قابل تفکیک (صفت)
impartible

انگلیسی به انگلیسی

• may not be parted, impossible to separated into parts, indivisible

پیشنهاد کاربران

بپرس