imparted

جمله های نمونه

1. he imparted his secret to no one
او راز خود را به کسی نگفت.

2. she imparted her fortune to the needy
او دارایی خود را میان نیازمندان تقسیم کرد.

3. her presence imparted an air of dignity to the ceremony
حضور او به مراسم عظمت بخشید.

انگلیسی به انگلیسی

• bestowed, given, granted; disclosed, revealed, divulged

پیشنهاد کاربران

بپرس