impairing


معنی: مضر

مترادف ها

مضر (صفت)
bad, adverse, obnoxious, evil, harmful, detrimental, noxious, damaging, pernicious, inimical, malefic, tortious, baneful, hurtful, pestiferous, nocuous, injurious, derogatory, noisome, unwholesome, inadvisable, impairing, insanitary, nocent

پیشنهاد کاربران

1. آسیب رساندن
The loud noise is impairing my ability to concentrate.
صدای بلند در حال آسیب رساندن به توانایی من برای تمرکز است.
2. مختل کردن
His injury is impairing his performance in the game.
...
[مشاهده متن کامل]

آسیب او در حال مختل کردن عملکردش در بازی است.
3. کاهش دادن
The medication may be impairing your reaction time.
این دارو ممکن است زمان واکنش شما را کاهش دهد.
4. تضعیف کردن
Poor nutrition can impair cognitive function.
تغذیه نامناسب می تواند عملکرد شناختی را تضعیف کند.

کلمه "impairing" به معنای آسیب رساندن، مختل کردن یا کاهش دادن است.
1. آسیب رساندن
The loud noise is impairing my ability to concentrate.
صدای بلند در حال آسیب رساندن به توانایی من برای تمرکز است.
...
[مشاهده متن کامل]

2. مختل کردن
His injury is impairing his performance in the game.
آسیب او در حال مختل کردن عملکردش در بازی است.
3. کاهش دادن
The medication may be impairing your reaction time.
این دارو ممکن است زمان واکنش شما را کاهش دهد.
4. تضعیف کردن
Poor nutrition can impair cognitive function.
تغذیه نامناسب می تواند عملکرد شناختی را تضعیف کند.

اختلال، آسیب، زیان، صدمه