• : تعریف: to weaken, damage, or cause to diminish in value or quality. • مترادف: attenuate, cripple, damage, diminish, enervate, harm, hurt, injure, weaken • متضاد: enhance, improve, repair • مشابه: debase, debilitate, disable, enfeeble, hinder, incapacitate, lessen, maim, mar, sap, vitiate, wear
- Consuming alcohol can impair one's ability to operate a vehicle.
[ترجمه گوگل] مصرف مشروبات الکلی می تواند توانایی فرد را در کار با وسیله نقلیه مختل کند [ترجمه ترگمان] مصرف الکل می تواند به توانایی فرد برای راه اندازی یک وسیله نقلیه آسیب برساند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Communication was impaired by the lack of qualified translators.
[ترجمه گوگل] ارتباط با فقدان مترجمان واجد شرایط مختل شد [ترجمه ترگمان] ارتباط با نبود مترجمان واجد شرایط مختل شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. Loud noise can impair your hearing.
[ترجمه کامبیز] سر و صدای بلند می تواند به گوش شما آسیب بزند
|
[ترجمه Ava] صدای بلند می تواند به شنوایی شما صدمه بزند
|
[ترجمه گوگل]صدای بلند می تواند شنوایی شما را مختل کند [ترجمه ترگمان]صدای بلند می تواند بشنود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Tiredness can seriously impair your ability to drive.
[ترجمه گوگل]خستگی می تواند به طور جدی توانایی شما در رانندگی را مختل کند [ترجمه ترگمان]Tiredness می توانند به طور جدی توانایی شما برای رانندگی را مختل کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. This study indicates that octreotide injections impair postprandial gall bladder contraction for at least four hours.
[ترجمه گوگل]این مطالعه نشان می دهد که تزریق اکتروتید انقباض کیسه صفرا پس از غذا را برای حداقل چهار ساعت مختل می کند [ترجمه ترگمان]این مطالعه نشان می دهد که تزریق octreotide برای حداقل چهار ساعت باعث کاهش انقباض کیسه صفرا می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Cons: A great way to temporarily impair gastrointestinal processes to the discomfort of others.
[ترجمه گوگل]معایب: راهی عالی برای مختل کردن موقت فرآیندهای گوارشی و ناراحتی دیگران [ترجمه ترگمان]معایب: راهی خوب برای آسیب موقت به فرآیندهای معده و روده برای ناراحتی دیگران [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Not only do sleeping pills impair the function of sleep, they also affect the way you feel the next day.
[ترجمه گوگل]قرص های خواب آور نه تنها عملکرد خواب را مختل می کنند، بلکه بر احساس شما در روز بعد نیز تأثیر می گذارند [ترجمه ترگمان]نه تنها قرص خواب به عملکرد خواب آسیب می رساند، بلکه تاثیری را که روز بعد احساس می کنید نیز بر آن ها تاثیر می گذارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Poor notation can impair the ability of a scheme to accommodate new subjects and can hinder effective retrieval.
[ترجمه گوگل]نشانه گذاری ضعیف می تواند توانایی یک طرح را برای گنجاندن موضوعات جدید مختل کند و می تواند مانع بازیابی موثر شود [ترجمه ترگمان]یادداشت ضعیف می تواند به توانایی یک برنامه برای تطبیق دادن موضوعات جدید و جلوگیری از بازیابی موثر، آسیب برساند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Acute schizophrenia can severely impair mothering skills when maternal distress leads to distraction and neglect.
[ترجمه گوگل]اسکیزوفرنی حاد می تواند مهارت های مادری را به شدت مختل کند، زمانی که ناراحتی مادر منجر به حواس پرتی و بی توجهی شود [ترجمه ترگمان]اسکیزوفرنی حاد در زمانی که پریشانی مادران منجر به حواس پرتی و بی توجهی می شود می تواند به skills مادر آسیب برساند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. But did you realise that smoking can impair the blood which carries oxygen to the brain and therefore decrease mental efficiency?
[ترجمه گوگل]اما آیا متوجه شدید که سیگار کشیدن می تواند خونی را که اکسیژن را به مغز حمل می کند مختل کند و در نتیجه کارایی ذهنی را کاهش دهد؟ [ترجمه ترگمان]اما آیا متوجه شده اید که سیگار کشیدن می تواند به خونی که اکسیژن را به مغز حمل می کند آسیب برساند و بنابراین کارایی ذهنی را کاهش دهد؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Pros: A great way to temporarily impair mental processes without having to take medication.
[ترجمه گوگل]مزایا: راهی عالی برای مختل کردن موقت فرآیندهای ذهنی بدون نیاز به مصرف دارو [ترجمه ترگمان]مزایا: راهی خوب برای مختل کردن موقت فرآیندهای ذهنی بدون نیاز به مصرف دارو [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. They act on him and impair his ability to distinguish between thought and perception, between concepts and objects.
[ترجمه گوگل]آنها بر روی او عمل می کنند و توانایی او را برای تمایز بین فکر و ادراک، بین مفاهیم و اشیاء مختل می کنند [ترجمه ترگمان]آن ها بر روی او عمل می کنند و توانایی او برای تمایز بین تفکر و ادراک، بین مفاهیم و اشیا را خراب می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Don't boil the sauce as this and impair the flavor.
[ترجمه گوگل]سس را به این شکل نجوشانید و طعم آن را مختل نکنید [ترجمه ترگمان]سس را مثل این جوش نزن و آن را لکه دار نکن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Conclusion SAP induced by 5% sodium taurocholate could impair the pancreatic endocrine function.
[ترجمه گوگل]ConclusionSAP ناشی از 5٪ تاروکولات سدیم می تواند عملکرد غدد درون ریز پانکراس را مختل کند [ترجمه ترگمان]نتیجه گیری نرم افزار SAP که با ۵ % سدیم taurocholate القا شده، می تواند به تابع endocrine pancreatic آسیب برساند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. A recurrence of such an oversight could impair our amicable relations.
[ترجمه گوگل]تکرار چنین نظارتی می تواند روابط دوستانه ما را مختل کند [ترجمه ترگمان]بازگشت چنین an می توانست روابط دوستانه ما را از بین ببرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. In driving simulators, marijuana does impair visual skills and mental dexterity.
[ترجمه گوگل]در شبیه سازهای رانندگی، ماری جوانا مهارت های بینایی و مهارت ذهنی را مختل می کند [ترجمه ترگمان]در سازه ای رانندگی، ماری جوانا به مهارت بصری و چالاکی ذهنی آسیب می رساند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Chamber angle impair is major cause of postoperative secondary glaucoma. Abnormality of lens haptics position, hemorrhage and persistent inflammation were also play a role in secondary glaucoma.
[ترجمه گوگل]اختلال زاویه محفظه یکی از دلایل اصلی گلوکوم ثانویه بعد از عمل است غیرطبیعی بودن موقعیت هاپتیک عدسی، خونریزی و التهاب مداوم نیز در گلوکوم ثانویه نقش داشتند [ترجمه ترگمان]اختلال در زاویه حفره علت اصلی of در آب سیاه است کم خونی در وضعیت haptics، خونریزی و التهاب پایدار نیز در glaucoma دوم نیز نقش داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید