immutability

/ɪˌmjuːtəˈbɪlɪti//ɪˌmjuːtəˈbɪlɪti/

معنی: ثبات، پا بر جایی، تغییر ناپذیری
معانی دیگر: تغییر ناپذیری، پا بر جایی، ثبات

جمله های نمونه

1. She wished to participate in its immutability.
[ترجمه گوگل]او می خواست در تغییر ناپذیری آن شرکت کند
[ترجمه ترگمان]او دلش می خواست در این تغییر ناپذیری شرکت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Immutability also allows us to simplify reasoning about concurrency and provide cheap reads of shared data.
[ترجمه گوگل]تغییرناپذیری همچنین به ما اجازه می دهد تا استدلال در مورد همزمانی را ساده کنیم و خواندن ارزان داده های مشترک را ارائه دهیم
[ترجمه ترگمان]immutability همچنین به ما اجازه می دهد تا استدلال را در مورد همزمانی ساده کنیم و اطلاعات ارزانی از داده های مشترک فراهم کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Immutability (or "unchangingness") is one of God's attributes.
[ترجمه گوگل]تغییر ناپذیری (یا «تغییرناپذیری») یکی از صفات خداوند است
[ترجمه ترگمان]immutability یکی از ویژگی های خداوند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The notion of immutability is also baked into all the reflection and concurrency code.
[ترجمه گوگل]مفهوم تغییرناپذیری نیز در تمام کدهای بازتابی و همزمانی گنجانده شده است
[ترجمه ترگمان]مفهوم of نیز در تمام انعکاس و کد concurrency پخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The immutability of God is a strong ground of consolation and encourages hope and confidence.
[ترجمه گوگل]تغییر ناپذیری خداوند مایه تسلی است و امید و اطمینان را تشویق می کند
[ترجمه ترگمان]immutability خداوند مایه تسلای خاطر است و امید و اعتماد به نفس را تقویت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Location independence and the guarantee of immutability of LSIDs make them perfect candidates for database cross-references.
[ترجمه گوگل]استقلال مکان و تضمین تغییرناپذیری LSID ها آنها را کاندیدای عالی برای ارجاعات متقابل پایگاه داده می کند
[ترجمه ترگمان]استقلال محل و تضمین of ها، آن ها را به عنوان نامزدهای عالی برای منابع متقاطع پایگاه داده می سازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Structural sharing relies on the data's immutability to make sharing possible between the old and new instances of the data.
[ترجمه گوگل]اشتراک‌گذاری ساختاری بر تغییرناپذیری داده‌ها تکیه دارد تا اشتراک‌گذاری بین نمونه‌های قدیمی و جدید داده‌ها را ممکن کند
[ترجمه ترگمان]تقسیم ساختاری به the داده ها بستگی دارد تا بین نمونه های قدیمی و جدید داده ها به اشتراک گذاشته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Python also has a concept of mutability and immutability: a tuple, for example, is an immutable list.
[ترجمه گوگل]پایتون همچنین دارای مفهوم تغییرپذیری و تغییرناپذیری است: برای مثال یک تاپل یک لیست تغییرناپذیر است
[ترجمه ترگمان]همچنین پایتون دارای یک مفهوم تغییرپذیری و تغییر پذیری است: یک چند تایی، یک فهرست تغییر ناپذیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Immutability is key to functional programming because it matches the goals of minimizing the parts that change, making it easier to reason about those parts.
[ترجمه گوگل]تغییر ناپذیری کلید برنامه نویسی عملکردی است زیرا با اهداف به حداقل رساندن قسمت هایی که تغییر می کنند مطابقت دارد و استدلال در مورد آن قسمت ها را آسان تر می کند
[ترجمه ترگمان]immutability کلید برنامه نویسی تابعی است، زیرا با اهداف به حداقل رساندن قسمت هایی که تغییر می کنند مطابقت دارد، و باعث می شود که دلیل آن را ساده تر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Embracing immutability is high on the list of ways to think like a functional programmer.
[ترجمه گوگل]پذیرفتن تغییر ناپذیری در فهرست راه‌هایی است که می‌توان مانند یک برنامه‌نویس کاربردی فکر کرد
[ترجمه ترگمان]Embracing immutability در فهرست راه هایی است که به یک برنامه نویس عملکردی فکر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He denies objectivity, absolutism, immutability, and invariability in truth outlook.
[ترجمه گوگل]او عینیت، مطلق گرایی، تغییر ناپذیری و تغییر ناپذیری در نگرش حقیقت را انکار می کند
[ترجمه ترگمان]او بی طرفی، استبداد، immutability، و invariability را در دیدگاه حقیقت انکار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Immutability means that once changes are committed to a repository, they are a permanent part of a project's historical record.
[ترجمه گوگل]تغییرناپذیری به این معنی است که هنگامی که تغییرات به یک مخزن متعهد می شوند، آنها بخشی دائمی از سابقه تاریخی یک پروژه هستند
[ترجمه ترگمان]به این معنا که زمانی که تغییرات به یک مخزن داده شود، آن ها بخش دایمی سابقه تاریخی یک پروژه محسوب می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It lacks the qualities associated with the perfection of the celestial sphere: circular motion, elemental purity, immutability.
[ترجمه گوگل]فاقد ویژگی های مرتبط با کمال کره آسمانی است: حرکت دایره ای، خلوص عنصری، تغییر ناپذیری
[ترجمه ترگمان]آن فاقد ویژگی های مرتبط با کمال کره آسمانی است: حرکت دایره ای، خلوص عنصری، immutability
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. What we may recognize as a scientific principle was enunciated via the theological concept of divine immutability.
[ترجمه گوگل]آنچه ما ممکن است به عنوان یک اصل علمی بشناسیم از طریق مفهوم الهیات تغییر ناپذیری الهی بیان شده است
[ترجمه ترگمان]چیزی که ممکن است به عنوان یک اصل علمی تشخیص دهیم، از طریق مفهوم کلامی of الهی بیان شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Rather, it was an expression of supreme confidence in the immutability of his creation.
[ترجمه گوگل]بلکه بیانگر اطمینان عالی به تغییر ناپذیری خلقت او بود
[ترجمه ترگمان]در عوض، این تجلی اعتماد به نفس عالی در immutability آفرینش او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ثبات (اسم)
bookkeeper, constancy, recorder, fortitude, stability, stableness, poise, register, consistency, cataloger, cataloguer, fixity, consistence, immutability, grit, indelibility, permanency

پا بر جایی (اسم)
stability, firmness, inviolability, immutability

تغییر ناپذیری (اسم)
immutability, invariance, irreversibility, invariability, inalterability

تخصصی

[نساجی] تغییر ناپذیری
[ریاضیات] تغییر ناپذیری

انگلیسی به انگلیسی

• permanence, quality of being unalterable, unchangeability

پیشنهاد کاربران

بپرس