immovability

/ɪˌmuːvəˈbɪlɪtɪ//ɪˌmuːvəˈbɪlɪtɪ/

معنی: استواری، سکون، بی حرکتی، بی جنبشی، غیر منقولی
معانی دیگر: غیر منقولی، بی جنبشی، بی حرکتی، استواری

جمله های نمونه

1. Because of their immovability and light-dependent lifestyle, organ size of plants is frequently influenced by external environmental signals.
[ترجمه گوگل]اندازه اندام گیاهان به دلیل عدم تحرک و سبک زندگی وابسته به نور، اغلب تحت تأثیر سیگنال های محیطی خارجی قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]به دلیل سبک زندگی و سبک زندگی وابسته به سبک آن ها، اندازه اندام گیاهان به کرات تحت تاثیر سیگنال های محیطی خارجی قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Immovability . You are almost impossible to move.
[ترجمه گوگل]بی حرکتی حرکت شما تقریبا غیرممکن است
[ترجمه ترگمان]immovability تقریبا غیرممکن است بتوان حرکت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In the paper we discuss immovability of model of source management by optimal basis matrix.
[ترجمه گوگل]در این مقاله، عدم تحرک مدل مدیریت منبع را با ماتریس پایه بهینه مورد بحث قرار می دهیم
[ترجمه ترگمان]در این مقاله ما درباره immovability مدل مدیریت منبع با ماتریس پایه بهینه بحث و تبادل نظر می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The goals of the vicissitudes of tax system of China gradually change, but its immovability is coercion and expediency.
[ترجمه گوگل]اهداف فراز و نشیب های نظام مالیاتی چین به تدریج تغییر می کند، اما عدم تحرک آن اجبار و مصلحت است
[ترجمه ترگمان]اهداف و فراز و نشیب های سیستم مالیاتی چین به تدریج تغییر می کند، اما immovability آن به اجبار و مصلحت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It suggests that should establish China IPLV's formula respectively according to cold in-water temperature's variety and immovability when in partly load.
[ترجمه گوگل]این پیشنهاد می کند که باید فرمول China IPLV را به ترتیب با توجه به تنوع دمای سرد در آب و عدم حرکت در هنگام بارگذاری جزئی ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]این نشان می دهد که باید فرمول چین را به ترتیب با توجه به تنوع در دمای آب سرد و immovability در زمان تا حدی تثبیت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Because of adopting fixed groundwork, position of every observation station is immovability, agility of instrument is poor, singular fixed stand can not meet the need of modern equipment.
[ترجمه گوگل]به دلیل اتخاذ زمینه های ثابت، موقعیت هر ایستگاه مشاهده غیرقابل حرکت است، چابکی ابزار ضعیف است، پایه ثابت منفرد نمی تواند نیاز تجهیزات مدرن را برآورده کند
[ترجمه ترگمان]به دلیل اتخاذ یک زمینه ثابت، موقعیت هر ایستگاه مشاهده ساده است، چابکی ابزار ضعیف است، جایگاه ثابت منحصر به فرد نمی تواند نیاز به تجهیزات مدرن را برآورده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

استواری (اسم)
constancy, backbone, stability, solidity, stableness, stabilization, fixity, formidability, fastness, immovability, impregnability

سکون (اسم)
calm, quiet, inertia, slack, quiescence, repose, lull, quietness, inactivity, quiescency, immovability, quietude

بی حرکتی (اسم)
otiosity, quiescence, stagnancy, inaction, quiescency, immobility, immovability

بی جنبشی (اسم)
immobility, immovability

غیر منقولی (اسم)
immovability

انگلیسی به انگلیسی

• fixedness, quality of being impossible to move; unchangeability, unalterability; unwillingness to yield, inflexibility

پیشنهاد کاربران

بپرس