immorality

/ˌɪməˈræləti//ˌɪməˈrælɪti/

معنی: فساد، بد اخلاقی، فسق
معانی دیگر: بی عفتی، نا نجیبی، اخلاق ستیزی، دژخویی، نافرخویی، بدمنشی، فساد اخلاقی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: immoralities
(1) تعریف: the state or character of being immoral; lack of morality.
متضاد: morality, righteousness
مشابه: evil, vice

- They spoke of the immorality of war.
[ترجمه مهرابی] آنها در مورد بی اخلاقی در جنگ صحبت می کردند
|
[ترجمه گوگل] از بی اخلاقی جنگ می گفتند
[ترجمه ترگمان] درباره اخلاق جنگ سخن می گفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Her immorality shocked everyone.
[ترجمه گوگل] بداخلاقی او همه را شوکه کرد
[ترجمه ترگمان] فساد اخلاق او همه را شوکه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: an act or pattern of conduct that is immoral.
متضاد: morality
مشابه: evil, iniquity, wrong

- the immoralities of the last administration
[ترجمه گوگل] بداخلاقی های دولت گذشته
[ترجمه ترگمان] که آخرین حکومت را به عهده داشت،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. immorality was their main complaint
فساد اخلاقی شکایت عمده ی آنان بود.

2. he believes that amorality is worse than immorality
او معتقد است که بی توجهی به اخلاقیات از فساد اخلاقی بدتر است.

3. She has degenerated into license and immorality.
[ترجمه گوگل]او به مجوز و بداخلاقی منحط شده است
[ترجمه ترگمان]او به هرزگی و فساد اخلاق فاسد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. All the churchmen have preached against immorality.
[ترجمه گوگل]همه اهل کلیسا بر ضد فسق موعظه کرده اند
[ترجمه ترگمان]همه روحانیان علیه فساد اخلاق تبلیغ می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Social injustice is immorality. Religious extremism is immorality. Political terrorism is immorality. Dr T. P. Chia
[ترجمه گوگل]بی عدالتی اجتماعی بی اخلاقی است افراط گرایی مذهبی فسق است تروریسم سیاسی غیراخلاقی است دکتر تی پی چیا
[ترجمه ترگمان]بیدادگری اجتماعی غیراخلاقی است افراط گرایی مذهبی غیراخلاقی است تروریسم سیاسی غیراخلاقی است دکتر تی پی چیا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She shows both traits assigned to the men, immorality and dishonesty.
[ترجمه گوگل]او هر دو خصلت را به مردان نشان می دهد، بداخلاقی و بی صداقتی
[ترجمه ترگمان]او هر دو ویژگی را نشان می دهد که منسوب به مردان، فساد اخلاق و عدم صداقت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His immorality can be seen from the simple fact that he is a usurer.
[ترجمه گوگل]بداخلاقی او را از رباخوار بودنش می توان فهمید
[ترجمه ترگمان]می تواند از این حقیقت ساده که رباخوار است و رباخوار است را دیده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The immorality of capital punishment does not lie in the sympathy level of a particular convicted murderer.
[ترجمه گوگل]غیراخلاقی بودن مجازات اعدام در سطح همدردی یک قاتل محکوم خاص نیست
[ترجمه ترگمان]اصول اخلاقی مجازات اعدام در سطح همدردی یک قاتل محکوم به ویژه دروغ نمی گوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The immorality lies in the inherent wrongness of people deliberately killing other people.
[ترجمه گوگل]بداخلاقی در اشتباه ذاتی افرادی است که عمداً دیگران را می کشند
[ترجمه ترگمان]فساد اخلاق در the ذاتی مردم نهفته است که عمدا مردم را می کشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Reformists were appalled by the immorality and inhumanity of the slave trade.
[ترجمه گوگل]اصلاح طلبان از غیراخلاقی و غیرانسانی بودن تجارت برده وحشت زده شدند
[ترجمه ترگمان]اصلاح طلبان از فساد اخلاق و inhumanity تجارت برده به وحشت افتادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Morality is a spiritual policeman. Immorality is a spiritual thief. Dr T. P. Chia
[ترجمه گوگل]اخلاق یک پلیس معنوی است بداخلاقی دزد معنوی است دکتر تی پی چیا
[ترجمه ترگمان]اخلاق یک پلیس روحانی است فساد اخلاقی یک دزد روحانی است دکتر تی پی چیا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In their efforts to curb immorality purists carefully distanced themselves from a world view totally determined by heredity.
[ترجمه گوگل]در تلاش‌های خود برای مهار بی‌اخلاقی، پاک‌اندیشان به دقت خود را از یک جهان‌بینی کاملاً تعیین‌شده توسط وراثت فاصله گرفتند
[ترجمه ترگمان]با تلاش خود برای از بین بردن immorality purists، خود را از دید جهانی که به طور کامل به وسیله وراثت مشخص شده بود، دور کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Attacks on the immorality and decadence of aristocratic culture were the staple diet of purity tracts and speeches.
[ترجمه گوگل]حمله به بی اخلاقی و انحطاط فرهنگ اشرافی، غذای اصلی تراکت ها و سخنرانی های پاکی بود
[ترجمه ترگمان]حملات به فساد اخلاق و انحطاط فرهنگ اشرافی، رژیم غذایی اصلی رساله و خطابه پاکی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Right knowledge was a necessary safeguard against the immorality and perversion which stemmed from ignorance.
[ترجمه گوگل]علم درست، ضامن لازم در برابر فجور و انحراف ناشی از جهل بود
[ترجمه ترگمان]دانش درست یک عامل ضروری در برابر فساد اخلاق و انحراف جنسی بود که ناشی از جهل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فساد (اسم)
mortification, decline, decay, decadence, dissolution, spoil, turpitude, fornication, depravity, vice, depravation, degeneration, degeneracy, corruption, immorality, necrosis, putrefaction, putrescence, invalidity, harlotry, vitiation

بد اخلاقی (اسم)
petulance, depravation, immorality, misconduct, petulancy

فسق (اسم)
debauchery, sin, vice, immorality

انگلیسی به انگلیسی

• state of being immoral, wickedness, lack of principles, depravity; wicked or evil act, atrocity

پیشنهاد کاربران

جاودانگی، ابدیت.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : immorality
✅️ صفت ( adjective ) : immoral
✅️ قید ( adverb ) : immorally
فساد اخلاقی
انحراف اخلاقی
رفتار خلاف اخلاق
فسق و فجور
ابتذال
غیر اخلاقی بودن

بپرس