immolate

/ˈɪməleɪt//ˈɪməleɪt/

معنی: کشته شده، فدا کردن، قربانی شدن
معانی دیگر: (هدف سیاسی یا اجتماعی و غیره) فدا کردن، کشتن، نابود کردن، فنا کردن، قربانی کردن، (به خاطر نذر و غیره) سر بریدن، فدایی

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: immolates, immolating, immolated
مشتقات: immolator (n.)
• : تعریف: to kill or offer as a sacrifice, esp. by burning.

جمله های نمونه

1. he was willing to immolate himself for his family's sake
او حاضر بود به خاطر خانواده اش خود را فدا کند.

2. He would immolate himself for their noble cause.
[ترجمه گوگل]او خود را به خاطر آرمان شریف آنها می سوزاند
[ترجمه ترگمان]اون خودشو به خاطر هدف their قربانی می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Immolate domesticity for aspire after career galvanization.
[ترجمه گوگل]خانه داری را برای آرزوی پس از گالوانیزه شدن شغلی تسخیر کنید
[ترجمه ترگمان]این خانواده از زندگی خانوادگی لذت می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Conflagrate updated: Consumes an Immolate or Shadowflame effect on the enemy target to instantly deal damage equal to 12 seconds of your Immolate, or 8 seconds of your Shadowflame.
[ترجمه گوگل]Conflagrate به روز شد: یک افکت Immolate یا Shadowflame را روی هدف دشمن مصرف می کند تا فوراً آسیبی معادل 12 ثانیه از Immolate شما یا 8 ثانیه Shadowflame شما وارد کند
[ترجمه ترگمان]Conflagrate به روز رسانی شده: consumes یک اثر immolate یا Shadowflame بر روی هدف دشمن برای مقابله فوری به میزان برابر با ۱۲ ثانیه از immolate و یا ۸ ثانیه of شما
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You know that garrison swears to immolate the first who breathes a proposition of surrender.
[ترجمه گوگل]می دانید که پادگان سوگند یاد می کند که اولین کسی را که دم از تسلیم می زند، به آتش بکشد
[ترجمه ترگمان]شما می دانید که پادگان قسم می خورد که اولین کسی را که برای تسلیم شدن نفس می کشد قربانی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Its garrison swears to immolate the first who breathes a proposition of surrender.
[ترجمه گوگل]پادگان آن سوگند یاد می کند که اولین کسی را که پیشنهاد تسلیم نفس می کشد، به آتش بکشد
[ترجمه ترگمان]پادگان آن به immolate اولین کسی که یک پیشنهاد تسلیم را تنفس می کند، سوگند یاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I choose my career and immolate my time for health and family.
[ترجمه گوگل]من شغلم را انتخاب می کنم و وقتم را برای سلامتی و خانواده قربانی می کنم
[ترجمه ترگمان]من شغل خود را انتخاب می کنم و وقت خود را برای سلامت و خانواده ام باز می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A suicide squad was formed of women ready to immolate themselves if the pageant went ahead.
[ترجمه گوگل]یک جوخه انتحاری متشکل از زنانی تشکیل شد که آماده بودند در صورت برگزاری مسابقه خود را به آتش بکشند
[ترجمه ترگمان]یک گروه خودکشی از زنان برای قربانی کردن خود آماده شده بودند که اگر نمایش ادامه پیدا کند، خود را قربانی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Now increases the damage done by your Incinerate and Chaos Bolt by 15% on targets afflicted by Immolate, and increases the critical strike chance of your Conflagrate by 25%.
[ترجمه گوگل]اکنون آسیب وارد شده توسط Incinerate و Chaos Bolt شما را تا 15% به اهداف آسیب دیده توسط Immolate افزایش می دهد و شانس ضربه بحرانی Conflagrate شما را تا 25% افزایش می دهد
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر میزان آسیب توسط incinerate و هرج و مرج به میزان ۱۵ درصد به اهداف مبتلا به immolate افزایش پیدا می کند و شانس ضربه حیاتی of را ۲۵ درصد افزایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Glyph of Conflagrate - Your Conflagrate spell no longer consumes your Immolate or Shadowflame spell from the target.
[ترجمه گوگل]Glyph of Conflagrate - طلسم Conflagrate شما دیگر طلسم Immolate یا Shadowflame شما را از هدف مصرف نمی کند
[ترجمه ترگمان]جادوی Conflagrate - طلسم Conflagrate - شما دیگر immolate یا افسون Shadowflame را از هدف بیرون نمی کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Conflagrate now deals damage equal to 60% of your Immolate or Shadowflame and causes 20% additional damage over 6 sec.
[ترجمه گوگل]اکنون Conflagrate خسارتی معادل 60 درصد Immolate یا Shadowflame شما وارد می کند و در مدت 6 ثانیه 20 درصد آسیب اضافی ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر Conflagrate برابر با ۶۰ % از immolate یا Shadowflame است و باعث ایجاد ۲۰ درصد خسارت بیشتر بر روی ۶ ثانیه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کشته شده (صفت)
immolate, slain

فدا کردن (فعل)
offer, devote, sacrifice, immolate

قربانی شدن (فعل)
immolate

انگلیسی به انگلیسی

• offer as a sacrifice, kill as a sacrifice (especially by fire)

پیشنهاد کاربران

↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید:
📋 در زبان انگلیسی یک prefix داریم به اسم im
📌 این پیشوند، معادل "in" و "on" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این پیشوند را در خود داشته باشند، به "in" یا "on" مربوط هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

📂 مثال:
🔘 superimpose: to place one thing on top of another
🔘 impute: to place blame or responsibility on someone, often unfairly
🔘 imbibe: to take ideas or qualities into one's mind
🔘 impinge: to have a negative effect on something
🔘 imbroglio: a confusing or difficult situation
🔘 impugn: to call into question or attack someone's trustworthiness
🔘 immanent: existing inherently within something
🔘 imprimatur: official approval placed on something
🔘 imminent: about to happen very soon
🔘 impassioned: highly charged with emotion or passion on a subject
🔘 impediment: a block or hindrance placed on progress
🔘 impending: about to happen soon, usually negatively
🔘 imposition: an unwelcome duty placed on someone
🔘 implicit: understood without being directly stated
🔘 impoverished: in a state of being poor or in poverty
🔘 impulsive: acting on sudden desires without planning
🔘 reimburse: to pay back money given or lost
🔘 immerse: to fully involve or occupy oneself in something
🔘 impact: to have an effect or influence on something
🔘 implement: to put a plan or decision into action
🔘 immolate: to sacrifice or destroy, often by fire
🔘 immure: to enclose or confine within walls
🔘 impress: to do something that gains admiration from others
🔘 import: to bring goods into a country for sale
🔘 immigrate: to move into a new place or country to live
🔘 implant: to set something deeply into another
🔘 impound: to take possession of something by legal authority
🔘 imprison: to lock someone in a confined space, like jail

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: To kill or destroy, especially by fire; to offer as a sacrifice 🔥
🔍 مترادف: Sacrifice
✅ مثال: In ancient rituals, priests would immolate animals as offerings to the gods
قربانی کردن، در آتش سوزاندن
قربانی کردن

بپرس