immodestly


بیشرمانه، ازروی بی حیایی، گستاخانه، جسورانه، بطور غیر محجوب

جمله های نمونه

1. Juicy, tender and sinfully rich, I immodestly enjoyed every one when my companion got cold feet.
[ترجمه گوگل]آبدار، لطیف و به طرز گناهکارانه ای ثروتمند، وقتی همدمم سرد شد از همه آنها بی حیایی لذت بردم
[ترجمه ترگمان]Juicy، نرم و sinfully، از هر یک وقتی که رفیق من پاهای سرد داشت، از تک تک آن ها لذت می بردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In Cold Blood, which he immodestly heralded as a new form of non-fiction novel, was received with delirious approval; Norman Mailer dubbed Perry as one of the great characters in American literature.
[ترجمه گوگل]در «خون سرد» که او با بی‌احتیاطی آن را شکل جدیدی از رمان غیرداستانی معرفی کرد، با تأیید هذیان‌آمیز مواجه شد نورمن میلر از پری به عنوان یکی از شخصیت های بزرگ ادبیات آمریکا لقب گرفت
[ترجمه ترگمان]در خون سردی که او به عنوان شکل جدیدی از رمان غیر تخیلی اعلام کرده بود، با تایید سرسام آوری دریافت شد؛ نورمن میلر پری را به عنوان یکی از شخصیت های بزرگ ادبیات آمریکا لقب داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. But dressing immodestly hinders the possibilities for true love to develop, for it draws attention to her sexual values to such an extent that it overshadows her value as a person.
[ترجمه گوگل]اما لباس پوشیدن غیر متواضعانه مانع از احتمال رشد عشق واقعی می شود، زیرا توجه را به ارزش های جنسی او به حدی جلب می کند که ارزش او را به عنوان یک شخص تحت الشعاع قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]اما لباس پوشیدن مانع از امکانات عشق حقیقی برای رشد است، چرا که توجه به ارزش های جنسیتی خود را به حدی جلب می کند که ارزش او را به عنوان یک فرد تحت الشعاع قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I can say, immodestly, that I have played this role on many project teams.
[ترجمه گوگل]می‌توانم با بی‌حوصلگی بگویم که این نقش را در بسیاری از تیم‌های پروژه بازی کرده‌ام
[ترجمه ترگمان]من می توانم بگویم، immodestly، که من این نقش را در بسیاری از تیم های پروژه بازی کرده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Turning site gets a great success, A Sangqi immodestly, he himself says his secret is sitting on a huge treasure, secret documents increased exponentially.
[ترجمه گوگل]سایت عطف به موفقیت بزرگی دست پیدا می کند، سنگقی بی حیا، خودش می گوید رازش بر روی گنجی عظیم نشسته است، اسناد محرمانه به طور تصاعدی افزایش یافته است
[ترجمه ترگمان]تبدیل سایت به یک موفقیت بزرگ به نام A immodestly می گوید که راز او بر روی یک گنجینه عظیم نشسته است، اسناد محرمانه به صورت نمایی افزایش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In other words, a woman dressing immodestly may deliberately elicit a sexual reaction to her body. And she may attract men to view her body as an object of enjoyment.
[ترجمه گوگل]به عبارت دیگر، زنی که بدحجاب لباس می‌پوشد ممکن است عمداً واکنش جنسی را به بدن خود برانگیزد و ممکن است مردان را جذب کند تا بدن او را به عنوان یک هدف لذت ببرند
[ترجمه ترگمان]به عبارت دیگر، یک زن لباس پوشیدن ممکن است به عمد یک واکنش جنسی را به بدنش جلب کند و ممکن است مردم را برای دیدن جسم خود به عنوان یک هدف لذت جذب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The announcement came shortly after a leading cleric warned that women who dressed immodestly disturbed young men and the consequent agitation caused earthquakes.
[ترجمه گوگل]این اعلامیه اندکی پس از آن اعلام شد که یکی از روحانیون برجسته هشدار داد که زنانی که لباس نامتعارفی می پوشند، باعث ایجاد مزاحمت برای مردان جوان و در نتیجه آشفتگی های ناشی از آن باعث زلزله شده است
[ترجمه ترگمان]این خبر اندکی پس از آن منتشر شد که یک روحانی برجسته هشدار داد که زنانی که لباس زنانه می پوشند، مردان جوان را آزار می دهند و آشوب ناشی از آن باعث بروز زلزله شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Taking off the heavy armor, Chuang Tzu sat down immodestly beside the desk in good taste.
[ترجمه گوگل]چوانگ تزو با درآوردن زره سنگین، با ذوق و سلیقه در کنار میز تحریر نشست
[ترجمه ترگمان]در حالی که زره سنگین را برمی داشت، در حالی که با سلیقه خوب روی میز نشسته بود و با سلیقه خوب روی میز نشسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• without modesty, indecently, shamelessly; impudently, arrogantly, boastfully

پیشنهاد کاربران

بپرس