immobilisation

جمله های نمونه

1. The surface microenvironment could not only influence initial immobilisation and orientation, but also antibody conformation and effectiveness.
[ترجمه گوگل]ریزمحیط سطحی نه تنها می‌تواند بر بی‌حرکتی و جهت‌گیری اولیه تأثیر بگذارد، بلکه روی ترکیب و اثربخشی آنتی‌بادی نیز تأثیر می‌گذارد
[ترجمه ترگمان]The سطحی نه تنها می تواند تاثیر اولیه و جهت یابی اولیه را تحت تاثیر قرار دهد، بلکه ترکیب آنتی بادی و اثربخشی آنتی بادی را نیز تحت تاثیر قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. All immobilisation does (for many back injuries) is make the individual weaker, the injury worse and the recovery period longer.
[ترجمه گوگل]تمام کاری که بیحرکتی انجام می دهد (برای بسیاری از آسیب های کمر) این است که فرد را ضعیف تر، آسیب را بدتر می کند و دوره نقاهت را طولانی تر می کند
[ترجمه ترگمان]تمام immobilisation (برای بسیاری از زخم های باز)فرد را ضعیف تر می کند، آسیب بدتر می شود و دوره ریکاوری بیشتر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Immobilisation involved a lightweight below-elbow cast with the thumb left free.
[ترجمه گوگل]بی‌حرکتی شامل گچ‌گیری سبک وزن زیر آرنج با انگشت شست آزاد بود
[ترجمه ترگمان]Immobilisation شامل یک دسته سبک وزن زیر آرنج با انگشت شست رها شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. However when responding to hazards immobilisation caused less safe driving, with higher speeds, a greater proximity to the hazard before action was taken and less steering adjustment.
[ترجمه گوگل]با این حال، هنگام پاسخ به خطرات، بیحرکتی باعث رانندگی ایمن کمتر، با سرعت های بالاتر، نزدیکی بیشتر به خطر قبل از اقدام و تنظیم کمتر فرمان می شود
[ترجمه ترگمان]با این حال، هنگامی که واکنش به خطرات خطرات باعث رانندگی ایمن کم تر شد، با سرعت بالاتر، نزدیکی بیشتری به خطر قبل از انجام عملیات و تنظیم کم تر فرمان منجر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He blamed partisanship for America's immobilisation.
[ترجمه گوگل]او حزب‌گرایی را عامل بی‌حرکتی آمریکا دانست
[ترجمه ترگمان]او تعصبات حزبی را به نفع آمریکا مورد سرزنش قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. CONCLUSIONS: Inappropriate immobilisation and infection are the most common reasons for bone non-union.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری: بی‌حرکتی و عفونت نامناسب شایع‌ترین دلایل عدم چسبندگی استخوان است
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: immobilisation نادرست و عفونت رایج ترین دلایل برای non استخوان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But if it can be done, immobilisation is a good technique since it would keep water free of nanoparticles during and after water treatment.
[ترجمه گوگل]اما اگر بتوان این کار را انجام داد، بیحرکتی یک روش خوب است زیرا آب را در طول و بعد از تصفیه آب عاری از نانوذرات نگه می‌دارد
[ترجمه ترگمان]اما اگر این کار انجام شود، immobilisation یک روش خوب است چون آب را در طول و بعد از تصفیه آب نگه می دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Limb immobilisation led to more cautious rural and urban driving, with less adjustment of speed and lateral road position than when unrestricted.
[ترجمه گوگل]بی حرکتی اندام منجر به رانندگی با احتیاط بیشتر روستایی و شهری، با تنظیم کمتر سرعت و موقعیت جانبی جاده نسبت به حالت بدون محدودیت شد
[ترجمه ترگمان]Limb immobilisation منجر به رانندگی با احتیاط بیشتر و رانندگی شهری، با تنظیم کم تر سرعت و موقعیت جاده جانبی نسبت به زمان نامحدود شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Upper-limb immobilisation appears to have little effect on the ability to drive a car unchallenged, but to adversely affect responses to routine hazards.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد بی حرکتی اندام فوقانی تأثیر کمی بر توانایی رانندگی بدون چالش با ماشین داشته باشد، اما تأثیر نامطلوبی بر پاسخ به خطرات معمول دارد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که immobilisation عضو بالا تاثیر کمی بر روی توانایی راندن خودرو بدون مشکل دارد، اما به طور معکوس بر واکنش به خطرات روزمره تاثیر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Thus individual preference may be followed in choice of immobilisation method.
[ترجمه گوگل]بنابراین ترجیحات فردی ممکن است در انتخاب روش بیحرکتی دنبال شود
[ترجمه ترگمان]بنابراین ترجیح فرد می تواند در انتخاب روش immobilisation دنبال شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The effects of restriction upon performance were more prevalent and severe with right-arm immobilisation.
[ترجمه گوگل]اثرات محدودیت بر عملکرد با بی حرکتی بازوی راست شایع تر و شدیدتر بود
[ترجمه ترگمان]اثرات محدودیت بر عملکرد، رایج تر و شدید با immobilisation بازوی راست بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Cements have been suggested as potential materials for waste immobilisation.
[ترجمه گوگل]سیمان به عنوان مواد بالقوه برای تثبیت زباله پیشنهاد شده است
[ترجمه ترگمان]Cements به عنوان مواد بالقوه برای دفع زباله پیشنهاد شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• act of making immovable, act of fixing in place, restriction of movement; prevention of mobilization; withdrawal of coins or bills from circulation (also immobilization)

پیشنهاد کاربران

↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید:
📋 در زبان انگلیسی یک root word داریم به اسم mov/mot/mob
📌 این ریشه، معادل "move" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این ریشه را در خود داشته باشند، به "move" مربوط هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

📂 مثال:
🔘 move: to ‘move’ from one place to another
🔘 motion: the act of ‘moving’
🔘 motor: a device that causes something to ‘move’
🔘 motivate: to cause someone to ‘move’ toward action
🔘 emotion: an internal feeling that ‘moves’ a person
🔘 mobile: able to ‘move’ easily
🔘 mobility: the ability to ‘move’ freely
🔘 immobile: not able to ‘move’
🔘 promote: to ‘move’ something forward
🔘 demote: to ‘move’ down in rank
🔘 removable: able to be ‘moved’ away
🔘 automobile: a vehicle that ‘moves’ by itself
🔘 locomotion: the ability to ‘move’ from place to place
🔘 commotion: a noisy disturbance caused by sudden ‘movement’
🔘 mobilize: to prepare or organize for ‘movement’

بی تحرک شدن، ثابت شدن ( بخشی از بدن یا عضوی )

بپرس