immix


معنی: در هم امیختن، امیزش یافتن
معانی دیگر: (کاملا) آمیختن، در آمیختن

مترادف ها

در هم امیختن (فعل)
immingle, conjugate, interlace, intermix, immix

امیزش یافتن (فعل)
immix

انگلیسی به انگلیسی

• mix, combine, blend, mingle

پیشنهاد کاربران

بپرس