imminent

/ˈɪmənənt//ˈɪmɪnənt/

معنی: حتمی، قریب الوقوع
معانی دیگر: (خطر یا بدبیاری یا شکست و غیره) قریب الوقوع، زودآیند، در راه، نزدیک

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: imminently (adv.)
• : تعریف: about to happen or likely to happen very soon.
مترادف: impending, looming, momentary
مشابه: close, immediate, in store, in the cards, near, nigh

- In preparation for the king's imminent arrival, they let down the drawbridge to the castle.
[ترجمه سیدعلیرضاآل آ قا] در پی آماده شدن برای ورود قریب الوقوع شاه به قلعه، آنها پل مخصوص ورودرا نصب کردند.
|
[ترجمه گوگل] برای آماده شدن برای ورود قریب الوقوع پادشاه، آنها پل متحرک را به سمت قلعه پایین انداختند
[ترجمه ترگمان] در حال آمادگی برای رسیدن به ورود قریب الوقوع پادشاه، پل متحرک پل را به سمت قلعه پایین کشیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The danger is imminent; you must leave immediately.
[ترجمه رضا ایران نژاد دانشجوی مترجمی آثار دیداری شنیداری انگلیسی] خطر بسیار نزدیک است شما باید فورا از اینجا بروید
|
[ترجمه محمد مهدی] خطر حتمی ست ، فورا باید بروید .
|
[ترجمه گوگل] خطر قریب الوقوع است باید فورا ترک کنی
[ترجمه ترگمان] خطر قریب الوقوع است؛ شما باید فورا از اینجا بروید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. their imminent departure
عزیمت قریب الوقوع آنان

2. the enemy's defeat is imminent
شکست دشمن نزدیک است.

3. He was faced with imminent death.
[ترجمه گوگل]او با مرگ قریب الوقوع مواجه شد
[ترجمه ترگمان]او با مرگ قریب الوقوع روبرو شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was in imminent danger of dying.
[ترجمه امین] او در معرض خطر مرگ حتمی بود.
|
[ترجمه رضا ایران نژاد دانشجوی مترجمی آثار دیداری شنیداری انگلیسی] خطر مرگ او بسیار نزدیک است
|
[ترجمه گوگل]او در خطر مرگ قریب الوقوع بود
[ترجمه ترگمان]او در خطر مرگ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The ancient abbey was in imminent danger of collapse.
[ترجمه گوگل]صومعه باستانی در خطر سقوط قریب الوقوع بود
[ترجمه ترگمان]صومعه قدیمی در خطر فروپاشی قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The system is in imminent danger of collapse.
[ترجمه گوگل]این سیستم در خطر فروپاشی قریب الوقوع است
[ترجمه ترگمان]این سیستم در خطر نابودی قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He smiled in anticipation of her imminent arrival.
[ترجمه گوگل]در انتظار آمدن قریب الوقوع او لبخند زد
[ترجمه ترگمان]به انتظار آمدن قریب الوقوع او، لبخند زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. According to the weather report a rainstorm is imminent.
[ترجمه گوگل]بر اساس گزارش هواشناسی یک طوفان باران قریب الوقوع است
[ترجمه ترگمان]طبق گزارش هواشناسی، این طوفان قریب الوقوع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The famous popular singer's arrival is imminent.
[ترجمه گوگل]ورود خواننده مشهور محبوب نزدیک است
[ترجمه ترگمان]ورود خواننده معروف مشهور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He announced the imminent arrival of a messianic leader.
[ترجمه گوگل]او از ورود قریب الوقوع یک رهبر مسیحایی خبر داد
[ترجمه ترگمان]او ورود قریب الوقوع یک رهبر روحانی را اعلام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The black clouds show that a storm is imminent.
[ترجمه گوگل]ابرهای سیاه نشان می‌دهند که طوفانی نزدیک است
[ترجمه ترگمان]ابره ای سیاه نشان می دهند که طوفان قریب الوقوع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They are in imminent danger of attack.
[ترجمه گوگل]آنها در خطر حمله قریب الوقوع هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها در خطر حمله قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The black clounds show that a storm is imminent.
[ترجمه گوگل]ابرهای سیاه نشان می دهند که طوفان قریب الوقوع است
[ترجمه ترگمان]The سیاه نشان می دهد که طوفان قریب الوقوع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. An announcement of further cuts in government expenditureis imminent.
[ترجمه گوگل]اعلام کاهش بیشتر در هزینه های دولت قریب الوقوع است
[ترجمه ترگمان]اعلام کاهش بیشتر دولت قریب الوقوع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حتمی (صفت)
very, all right, imminent, imperative, indispensable, obligatory, categorical, cocksure, categoric

قریب الوقوع (صفت)
imminent, impendent

انگلیسی به انگلیسی

• impending, forthcoming, about to happen, near, approaching (especially of an evil or dangerous event); projecting, overhanging
something that is imminent will happen very soon.

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: About to happen, imminent; impending ⏳⚠️
🔍 مترادف: Approaching
✅ مثال: The imminent storm forced the residents to evacuate the area immediately.
بسیاری این ۴ واژه را با هم اشتباه می کنند:
Imminent را با Eminent
Imminence را با Eminence
ولی هم از لحاظ معنا با هم فرق دارند، هم از لحاظ نوشتار، هم تلفظ. بررسی هر ۴تاشون را با هم داشته باشیم:
...
[مشاهده متن کامل]

∆ EMINENT ∆
شناخته شده، پرآوازه، سرشناس، مشهور، نامدار و موفق و مورد احترام ( adj )
∆ EMINENCE ∆
۱. معروفیت، شهرت، سرشناسی، نامداری و موفق و مورد احترام بودن ( n )
۲. بلندی - ارتفاع ( منطقه ی بلند و مرتفع ) ( n )
۳. یک فرد موفق و رده بالا ( n )
🚨 Eminence را ممکن است به صورت Eminency هم بنویسند با معنای یکسان.
∆ IMMINENT ∆
قریب الوقوع، زودآیند، حتمی، گریزناپذیر، نزدیک
∆ IMMINENCE ∆
حتمی بودن، نزدیکی، قریب الوقوع بودن، زودآیندی، گریزناپذیری
🚨 Imminence را ممکن است به صورت Imminency هم بنویسیند با معنای یکسان.
این بود بررسی تفاوت هاشون در معنی. اما گفتیم در نحوه ی تلفظ هم فرق دارن:
Imminent : ای مِ نِن ت /EE. me. nent/
Imminence : ای مِ نِن س /EE. me. nens/
Eminent : اِ مِ نِن ت /E. me. nent/
Eminence : اِ مِ نِن س /E. me. nens/
⚠️ ۲ تا واژه ی شبیه ی دبگه هم هستند که با هم بررسی می کنیم:
1. IMMENSE : بسیار بسیار بزرگ، عظیم، کلان، وسیع و پهناور ( adj )
این واژه تأکید دارد بر بزرگی اندازه و سایز و مقدار
تلفظ: اِ مِنس /e. MENS/
2. EMINEM : این رو دیگه فقط در حد دونستن بلد باشید . Eminem همون M and M بوده با لهجه ی آمریکایی. نام یک خواننده ی رپ آمریکایی بسیار بسیار پرآوازه و کاربلد که به قدری شناخته شده است در سطح جهان که لازم دونستم این یک واژه رو هم از قلم ننداخته باشم.
خیر پیش 🧡💚🤍🧡💚🤍🧡💚🤍🧡

لطفا با immanent : دائمی - همیشگی - جاودانی - درونی - ذاتی اشتباه نشه
دردسترس
Bad events are happening very soon
Imminent danger: خطر قریب الوقوع
Imminent disaster: فاجعه حتمی
Imminent attack: حمله ای که ردخور ندارد
Imminent crisis : بحران حتمی
Imminent death: مرگ حتمی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : imminence
✅️ صفت ( adjective ) : imminent
✅️ قید ( adverb ) : imminently
:Synonym
- coming
- approaching
- close
- near
⭐⭐⭐
Russian bond default imminent , warns Fitch, as more companies suspend operations
. . . فقدان قریب الوقوع اوراق قرضه روسیه، همانطور که بیشتر شرکت ها دارن تعلیق می کنند ( فعالیت ) نمایندگی هاشون رو تو این کشور
زودآیند - قریب الوقوع - گریر ناپذیر - حتمی - نزدیک
adjective
🔴[more imminent; most imminent] : happening very soon
🔵We are awaiting their imminent arrival.
🔵Their arrival is imminent.
...
[مشاهده متن کامل]

🔵These patients are facing imminent death.
🔵The species is in imminent danger of extinction.
[=the species is very close to becoming extinct]
🔵 The enemy's defeat is imminent : شکست دشمن نزدیک است.
🔵 their imminent departure : عزیمت قریب الوقوع آنان
⚠️Note: Do not confuse imminent with eminent⚠️

حتمی و غریب الوقوع
قریب الوقوع
زود هنگام
در آستانه انجام, نزدیک به رخدادن
strange event
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس