1. The imminence of their exams made them work harder.
[ترجمه گوگل]قریب الوقوع بودن امتحانات آنها باعث شد که سخت تر کار کنند
[ترجمه ترگمان]نزدیک شدن امتحانات آن ها باعث شد که آن ها سخت تر کار کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The imminence of war was on everyone's mind.
[ترجمه گوگل]نزدیکی جنگ در ذهن همه بود
[ترجمه ترگمان]نزدیک بودن خطر جنگ در ذهن همه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The imminence of their exams made the students work even harder.
[ترجمه گوگل]نزدیک شدن به امتحانات آنها باعث شد دانش آموزان بیشتر کار کنند
[ترجمه ترگمان]نزدیک شدن امتحانات دانش آموزان را سخت تر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. A poor harvest in 84 and the imminence of winter, strengthened their determination.
[ترجمه گوگل]برداشت ضعیف در سال 84 و نزدیک بودن زمستان، عزم آنها را تقویت کرد
[ترجمه ترگمان]یک برداشت ضعیف در ۸۴ سال و نزدیک شدن به زمستان، عزم آن ها را تقویت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. A poor harvest in 184 and the imminence of winter, strengthened their determination.
[ترجمه گوگل]برداشت ضعیف در سال 184 و نزدیکی زمستان، عزم آنها را تقویت کرد
[ترجمه ترگمان]یک برداشت ضعیف در سال ۱۸۴ و نزدیک شدن به زمستان، عزم آن ها را تقویت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Jezrael could see her imminence paling as she strove for greater calm.
[ترجمه گوگل]جزرائیل میتوانست در حالی که برای آرامش بیشتر تلاش میکرد، نزدیکی او را رنگ پریده ببیند
[ترجمه ترگمان]Jezrael او را می دید که هر چه را که می کوشید تا آرام بگیرد، می دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. That said, I also sense that the relative imminence of polling day is raising Mr Brown's spirits and forcing him to focus.
[ترجمه گوگل]با این حال، من همچنین احساس می کنم که نزدیک بودن نسبی روز رای گیری روحیه آقای براون را بالا برده و او را مجبور به تمرکز می کند
[ترجمه ترگمان]به عبارت دیگر، من احساس می کنم که نزدیک شدن نسبی روز رای گیری، روحیه آقای براون را بالا می برد و مجبورش می کند که تمرکز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. But the very imminence of the emergency paralyzed his invention . Good!
[ترجمه گوگل]اما نزدیک بودن شرایط اضطراری اختراع او را فلج کرد خوب!
[ترجمه ترگمان]اما نزدیک بودن موقعیت اضطراری، اختراعش را فلج کرده بود بسیار خوب!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He had doubt about the imminence of war.
[ترجمه گوگل]او در مورد قریب الوقوع بودن جنگ تردید داشت
[ترجمه ترگمان]شک داشت که نزدیک شدن به خطر جنگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. All the talk about the imminence of a third world war is just to scare people.
[ترجمه گوگل]تمام صحبت ها در مورد قریب الوقوع بودن جنگ جهانی سوم فقط برای ترساندن مردم است
[ترجمه ترگمان]تمام صحبت ها در مورد نزدیک شدن یک جنگ جهانی سوم فقط ترساندن مردم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The imminence of negotiations thus probably spurred rather than delayed his dicision.
[ترجمه گوگل]بنابراین، نزدیک بودن مذاکرات احتمالاً تصمیم او را بیشتر به تأخیر انداخته است
[ترجمه ترگمان]به احتمال زیاد، نزدیک شدن مذاکرات به جای تاخیر، باعث تاخیر در مذاکرات شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Perhaps the imminence of her own mortality had helped her find this precious balance and perspective.
[ترجمه گوگل]شاید قریبالوقوع مرگ او به او کمک کرده بود تا این تعادل و دیدگاه ارزشمند را پیدا کند
[ترجمه ترگمان]شاید نزدیک بودن مرگ و میر ناشی از مرگ او به او کمک کرده بود که این تعادل و چشم انداز را پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The management of the knowledge flow is the imminence requirement for enterprise.
[ترجمه گوگل]مدیریت جریان دانش یک نیاز قریب الوقوع برای شرکت است
[ترجمه ترگمان]مدیریت جریان دانش، نیاز فوری به شرکت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The imminence requirement is extremely important in international affairs.
[ترجمه گوگل]الزام قریب الوقوع در امور بین المللی بسیار مهم است
[ترجمه ترگمان]شرایط مورد نیاز در امور بین المللی بسیار مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید