immigration

/ˌɪməˈɡreɪʃn̩//ˌɪmɪˈɡreɪʃn̩/

معنی: کوچ
معانی دیگر: مهاجرت، درون کوچ، شمار کوچندگان، تعداد مهاجران

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of immigrating.

(2) تعریف: a number of immigrating people.

جمله های نمونه

1. immigration has increased
شمار کوچندگان زیاد شده است.

2. immigration quotas
سهمیه های مهاجرت

3. jaffar's immigration papers
اوراق مهاجرت جعفر

4. a proportional immigration quota
سهمیه ی نسبی مهاجرت

5. some governments limit immigration (to their country)
برخی از دولت ها مهاجرت به کشورشان را محدود می کنند.

6. an officer of the immigration office
یکی از ماموران اداره ی مهاجرت

7. he wants to liberalize immigration laws
او می خواهد از سختی و شدت قوانین مهاجرت بکاهد.

8. they relaxed the rigid immigration laws
آنان قوانین شدید مهاجرت را ملایم کردند.

9. an act establishing limits on immigration
مصوبه ای که برای مهاجرت محدودیت قایل می شود

10. He bribed immigration officials and entered the country illegally.
[ترجمه گوگل]او به مقامات مهاجرت رشوه داد و به طور غیرقانونی وارد کشور شد
[ترجمه ترگمان]او به مقامات مهاجرتی رشوه داد و به طور غیرقانونی وارد کشور شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The government has adopted an aggressive posture on immigration.
[ترجمه گوگل]دولت موضعی تهاجمی در قبال مهاجرت اتخاذ کرده است
[ترجمه ترگمان]دولت موضع تهاجمی را در مورد مهاجرت اتخاذ کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She took her case to an immigration appeals tribunal.
[ترجمه گوگل]او پرونده خود را به دادگاه تجدید نظر مهاجرت برد
[ترجمه ترگمان]او پرونده خود را به دادگاه استیناف تبدیل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. What is your party's policy on immigration?
[ترجمه گوگل]سیاست حزب شما در مورد مهاجرت چیست؟
[ترجمه ترگمان]سیاست حزب شما در مورد مهاجرت چیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Immigration is expected to taper off.
[ترجمه گوگل]انتظار می رود که مهاجرت کاهش یابد
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که مهاجرت خاموش شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The government is keeping tight control on immigration.
[ترجمه گوگل]دولت کنترل شدیدی بر مهاجرت دارد
[ترجمه ترگمان]دولت کنترل شدیدی بر مهاجرت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Hughes believes that immigration controls should not be relaxed.
[ترجمه گوگل]هیوز معتقد است که کنترل های مهاجرت نباید آرام شود
[ترجمه ترگمان]هیوز بر این باور است که کنترل مهاجرت نباید رها شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. I can't agree with the government's line on immigration.
[ترجمه گوگل]من نمی توانم با خط دولت در مورد مهاجرت موافق باشم
[ترجمه ترگمان]من نمی توانم با خط دولت بر روی مهاجرت موافقت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. UK immigration procedures will have to be changed to bring them into line with the latest European ruling.
[ترجمه گوگل]رویه های مهاجرت بریتانیا باید تغییر کند تا آنها را با آخرین حکم اروپایی مطابقت دهد
[ترجمه ترگمان]رویه های مهاجرت بریتانیا باید تغییر یابد تا آن ها را با آخرین حکمرانی اروپایی منطبق سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کوچ (اسم)
departure, colonization, emigration, migration, immigration, decampment

تخصصی

[نساجی] مهاجرت

انگلیسی به انگلیسی

• act of coming to a country in order to take up permanent residence, act of settling in a new country
immigration is the coming of people into a country in order to live and work there.
immigration is also the place at a port, airport, or border where officials check the passports of people coming into a country.

پیشنهاد کاربران

مهاجرت
مثال: Immigration policies have become a hot topic in recent years.
سیاست های مهاجرت در سال های اخیر به یک موضوع داغ تبدیل شده است.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
مهاجرپذیر ، مهاجرت ( به داخل کشور نه برعکس )
Immigration = entering foreign country to live
Emigration = leaving your own country permanently
محل بررسی پاسپورت یا روادید
به معنای مهاجرت های بین المللی هست و برای مهاجرت های درون کشورها کاربرد ندارد. اصطلاح درست مهاجرت درون مرزی یا مثلا روستا به شهر میشه: out - migration. لطفا این اصطلاح حتما جایگزین شود، چون در ترجمه های زیادی به اشتباه استفاده می شود.
The process of coming to live in a country
The opposite of that is emigration
Ali emigrated from Iran
Ali immigrated to Australia
مهاجرت به
اداره مهاجرت

بپرس