immigrant

/ˈɪməɡrənt//ˈɪmɪɡrənt/

معنی: اواره، کوچ نشین، تازه وارد، غریب
معانی دیگر: مهاجر (به کشوری دیگر)، درون کوچ (در برابر: مهاجر از کشوری دیگر یا برون کوچ emigrant)، (جانور یا گیاهی که برای اولین بار در جایی ظاهر شده باشد) نو کوچ، در کوچ، مهاجرتی، کوچگرانه، کوچی، وابسته به درون کوچ، درون کوچانه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: one who moves permanently to another country from his or her native land. (See migrant.)
صفت ( adjective )
• : تعریف: of or pertaining to immigrants. (See migrant.)

جمله های نمونه

1. immigrant children absorb american culture by osmosis
بچه های مهاجران فرهنگ امریکا را از طریق تاثیرپذیری جذب می کنند.

2. an immigrant bird
پرنده ی مهاجر (در کوچ)

3. the immigrant population is on the rise everywhere
در همه جا جمعیت مهاجران رو به افزایش است.

4. our office is concerned with immigrant affairs
اداره ی ما با امور مهاجرتی سر و کار دارد.

5. Immigrant tales have always been popular themes in fiction.
[ترجمه گوگل]داستان‌های مهاجران همیشه مضمون محبوب در داستان بوده است
[ترجمه ترگمان]داستان های مهاجرین همیشه موضوعات محبوبی در داستان بوده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Immigrant workers were classed as resident aliens.
[ترجمه گوگل]کارگران مهاجر به عنوان بیگانگان مقیم طبقه بندی می شدند
[ترجمه ترگمان]کارگران مهاجر به عنوان موجودات فضایی ساکن دسته بندی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Immigrant workers were classed as aliens.
[ترجمه گوگل]کارگران مهاجر به عنوان بیگانگان طبقه بندی می شدند
[ترجمه ترگمان]کارگران مهاجر به عنوان موجودات فضایی دسته بندی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The immigrant community is strongly concentrated geographically.
[ترجمه گوگل]جامعه مهاجر از نظر جغرافیایی به شدت متمرکز است
[ترجمه ترگمان]جامعه مهاجران به شدت از لحاظ جغرافیایی متمرکز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The film provides a window on the immigrant experience.
[ترجمه گوگل]این فیلم دریچه ای به تجربه مهاجران ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]فیلم پنجره را بر روی تجربه مهاجران ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Many teachers are clueless about the needs of immigrant students.
[ترجمه گوگل]بسیاری از معلمان از نیازهای دانش آموزان مهاجر بی اطلاع هستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از معلمان از نیازهای دانشجویان مهاجر بی اطلاع هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She married Norwegian immigrant Niels Larsen who later anglicized his name.
[ترجمه گوگل]او با مهاجر نروژی نیلز لارسن ازدواج کرد که بعداً نام او را انگلیسی کرد
[ترجمه ترگمان]او با مهاجرت نروژی به نام نیلز Larsen ازدواج کرد که بعدها نامش را فاش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Mortality among immigrant groups was higher than average.
[ترجمه گوگل]مرگ و میر در میان گروه های مهاجر بالاتر از میانگین بود
[ترجمه ترگمان]میزان مرگ و میر در میان گروه های مهاجر بیش از حد متوسط بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. For an immigrant boy this marital alliance was no mean achievement.
[ترجمه گوگل]برای یک پسر مهاجر، این اتحاد زناشویی هیچ دستاورد مهمی نبود
[ترجمه ترگمان]برای یک پسر مهاجر این اتحاد زناشویی هیچ دستاورد مفهومی نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Once on the job, strong immigrant networks mean that other immigrants tend to be hired when new openings emerge.
[ترجمه گوگل]پس از شروع کار، شبکه های مهاجر قوی به این معنی است که سایر مهاجران در هنگام ظهور فرصت های جدید استخدام می شوند
[ترجمه ترگمان]زمانی که در این شغل، شبکه های مهاجر قوی به این معنا هستند که مهاجران دیگر باید زمانی که فرصت های جدید پدیدار می شوند استخدام شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The film is about rival immigrant gangs vying for control of 1850s New York.
[ترجمه گوگل]این فیلم درباره باندهای مهاجر رقیب است که برای کنترل نیویورک دهه 1850 با هم رقابت می کنند
[ترجمه ترگمان]این فیلم در مورد گروه های مهاجر رقیب که برای کنترل دهه ۱۸۵۰ در نیویورک رقابت می کنند، می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. These boundaries draw in children of immigrant farm workers and, at the other extreme, children of high-tech millionaires.
[ترجمه گوگل]این مرزها فرزندان کارگران مهاجر مزرعه و از سوی دیگر، فرزندان میلیونرهای با فناوری پیشرفته را جذب می کند
[ترجمه ترگمان]این مرزها در کودکان کارگران مزرعه مهاجر و در نهایت، کودکان میلیونرهای دارای تکنولوژی بالا جذب می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اواره (اسم)
runabout, gadabout, tramp, wanderer, straggler, immigrant, straggle

کوچ نشین (اسم)
immigrant

تازه وارد (اسم)
newcomer, immigrant

غریب (صفت)
alien, poor, unusual, uncommon, eccentric, homeless, strange, whimsical, weird, extravagant, rare, singular, immigrant

انگلیسی به انگلیسی

• person who moves to a country to take up permanent residence, one who settles in a new country
an immigrant is a person who has come to live in a country from another country.

پیشنهاد کاربران

مهاجر، درون کوچ
مثال:
New York has a large number of immigrants.
نیویورک تعداد زیادی مهاجر دارد.
مهاجرنشین
مهاجر
Many immigrants came to the country in search of a better life.
بسیاری از مهاجران به کشور در جستجوی زندگی بهتر آمدند.
مهاجرت
immigrant به معنای مهاجر دائم است، emmigrant هم به معنای مهاجر دائم است؛ فرقشان در این است که وقتی فردی به کشور دیگری برای مهاجرت دائم می رود در آن کشور [کشور مقصد] به آن فرد immigrant می گویند، اما همان فرد در داخل کشور خودش[کشور مبدأ] emmigrant خوانده می شود.
به کسانی اطلاق می شود که برای کار یا شرایط زندگی بهتر به طور دائم به کشورهای خارجی نقل مکان کرده اند ( شبیه اقامت دائم )
Expat
Expatriate
مهاجر
مهاجر
A person who comes to a foreign country to live there

بپرس