مترادف: Engaging, absorbing, enveloping, captivating, compelling.
مثال؛
"The virtual reality headset provided an immersive gaming experience that made it feel like you were inside the game. "
... [مشاهده متن کامل]
"The museum's immersive exhibit included interactive displays, sounds, and even scents to make visitors feel transported to ancient Egypt. "
"Reading a good novel is an immersive experience that allows you to escape into another world. "
مثال؛
... [مشاهده متن کامل]
فراگیر / غرق کننده / جذب کننده
بازیه آدم رو غرق در خودش میکنه.
غرق کننده.
درگیرکننده
به درون کشنده
به درون کشنده
دربرگیرنده
مثال:
immersive commerce
( تجارت دربرگیرنده )
مثال:
( تجارت دربرگیرنده )
نافذ ، . گیرا، جذاب، جالب
سه بعدی
همه جانبه
خیره کننده
همه جانبه
خیره کننده
آشامه، اندرکِشنده، حس رُبا
غرق آمیز
مسحورکننده
فراگیر
( صداشناسی ) صدایی که واقعیتی مجازی میسازد، غرق اهنگ شدن
[درباره ی نمایشگر کامپیوتر] سه بعدی
گیرا. چشم نواز. جالب توجه
همه جانبه
سه بعدی،
غوطه ور کننده
در ICVEها ( محیط های مجازی مشارکتی غوطه ور کننده )
جذاب
در ICVEها ( محیط های مجازی مشارکتی غوطه ور کننده )
جذاب
چشم گیر - جالب توجه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)