immensity

/ɪˈmensɪti//ɪˈmensɪti/

معنی: عظمت، زیادی، بیکرانی
معانی دیگر: بزرگی زیاد، سترگی، نهماری، گتی، تنومندی، پهناوری، بی پایانی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: immensities
(1) تعریف: great distance or extent.

(2) تعریف: the state or quality of being immense.

(3) تعریف: a vast quantity or extent.

جمله های نمونه

1. the immensity of distances in space
عظمت فواصل در فضا

2. The immensity of the universe is difficult to grasp.
[ترجمه گوگل]درک وسعت جهان دشوار است
[ترجمه ترگمان]درک عظمت جهان دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We have no intuitive grasp of the immensity of time.
[ترجمه گوگل]ما هیچ درک شهودی از بیکران بودن زمان نداریم
[ترجمه ترگمان]ما درکی intuitive از عظمت زمان نداریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We were overwhelmed by the sheer immensity of the task.
[ترجمه گوگل]ما غرق در عظیم بودن این کار بودیم
[ترجمه ترگمان]ما از عظمت محض این کار گیج شده بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The immensity of the task is daunting.
[ترجمه گوگل]عظیم بودن کار دلهره آور است
[ترجمه ترگمان]عظمت این کار وحشتناک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But I was looking at immensity.
[ترجمه گوگل]اما من به بی نهایت نگاه می کردم
[ترجمه ترگمان]اما من به عظمت خود نگاه می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The immensity of the budget crisis was a surprise to everyone.
[ترجمه گوگل]عظمت بحران بودجه برای همه تعجب آور بود
[ترجمه ترگمان]عظمت بحران بودجه برای همه مایه شگفتی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The town was stunned by the immensity of its loss.
[ترجمه گوگل]شهر از بی‌حجمی از دست دادنش متحیر شد
[ترجمه ترگمان]شهر با عظمت فقدان آن مات و مبهوت مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Her meanings all but drowned in the immensity of it all.
[ترجمه گوگل]معانی او تماماً غرق در بیکران بودن همه چیز است
[ترجمه ترگمان]همه چیز، اما در عظمت این همه غرق شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. As a child he was awed by the immensity of the outer space.
[ترجمه گوگل]او در کودکی از بیکران بودن فضای بیرونی شگفت زده شده بود
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک کودک از عظمت فضای بیرونی به وحشت افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In the immensity of the unfolding tragedy, this littler one, this moment of its death, seemed comprehensible to me, significant.
[ترجمه گوگل]در عظمت این تراژدی آشکار، این تراژدی کوچکتر، این لحظه مرگش، برای من قابل درک و مهم به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]در عظمت این تراژدی unfolding، این littler، این لحظه مرگ، برای من قابل فهم و قابل توجه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Seismic callosity, love immensity greatly, hope this vivid kinetic energy helps the people of disaster area.
[ترجمه گوگل]لرزه‌خیز، بی‌نهایت را دوست دارم، امیدواریم این انرژی جنبشی زنده به مردم منطقه فاجعه کمک کند
[ترجمه ترگمان]callosity، که عشق عظیم را به شدت دوست می دارد، امید دارد که این انرژی جنبشی سریع به مردم منطقه فاجعه کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In all honesty, I have struggled with the immensity of this task.
[ترجمه گوگل]صادقانه بگویم، من با بی اندازه این کار دست و پنجه نرم کرده ام
[ترجمه ترگمان]با تمام صداقت، من با عظمت این کار مبارزه کرده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. For a time our team hesitated before the immensity of this task.
[ترجمه گوگل]برای مدتی تیم ما در برابر بی‌حجم بودن این کار تردید داشت
[ترجمه ترگمان]برای مدتی تیم ما قبل از عظمت این کار تردید داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عظمت (اسم)
arrogance, power, pride, vastness, grandeur, greatness, glory, magnificence, immensity

زیادی (اسم)
wealth, excess, extra, surplus, excrescence, immensity, superfluity, immoderacy, exorbitance, exorbitancy, riffraff, nimiety

بیکرانی (اسم)
immensity

تخصصی

[ریاضیات] بی کرانی، زیادی

انگلیسی به انگلیسی

• largeness, hugeness, enormity; enormous distance; huge amount; something immense

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : immensity / immenseness
✅️ صفت ( adjective ) : immense
✅️ قید ( adverb ) : immensely
1. However, I can easily distinguish the difference between my opinions and the immensity of my ego.
با این حال ، من به راحتی می توانم تفاوت بین نظرات خود و بی حد و حصر منیت خود را تشخیص دهم.
2. God is the only hypothesis that does justice to the immensity and incommensurability of the cosmos.
...
[مشاهده متن کامل]

خدا تنها فرضیه ای است که عظمت و غیرقابل اندازه بودن کیهان را عدالت می بخشد.
3. The catalogue can never represent the immensity, force, and power of any given artwork.
کاتالوگ هرگز نمیتواند بیانگر گستردگی ، نیرو و قدرت هر اثر هنری خاص باشد.
4. The cold darkness of the night in its immensity seemed to enwrap me in sadness.
تاریکی سرد شب در وسعت خود انگار مرا غمگین کرده است.
Immensity= بی حد و حصر، عظمت، گستردگی، وسعت
معانی دیگر>>>> بی اندازگی، پهناوری، گزافی، زیادی، بیکرانی

گستردگی

بپرس