immemorial

/ˌɪməˈmɔːriəl//ˌɪməˈmɔːrɪəl/

معنی: دیرین، خیلی پیر، بسیار قدیم، خیلی قدیم، یاد نیاوردنی، خیلی کهنه
معانی دیگر: دوران های بسیار باستانی، به یاد نیاوردنی، فرایاد، خیلی پیش

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: immemorially (adv.)
• : تعریف: reaching back in time beyond memory or record.

- From time immemorial, humans have lived in groups.
[ترجمه گوگل] از زمان های بسیار قدیم، انسان ها به صورت گروهی زندگی می کردند
[ترجمه ترگمان] از زمان های بسیار دور، انسان ها در گروه هایی زندگی کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. from time immemorial
از زمان های کهن

2. Her family had farmed that land since time immemorial.
[ترجمه گوگل]خانواده او از زمان های بسیار قدیم در آن زمین کشاورزی می کردند
[ترجمه ترگمان]خانواده اش از زمان های بسیار دور آن سرزمین را پرورش داده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She said it was the immemorial custom of the villagers to have a feast after the harvesting.
[ترجمه گوگل]او گفت که این رسم دیرینه روستاییان بود که پس از برداشت محصول جشن می گرفتند
[ترجمه ترگمان]او گفت رسم دیرین روستاییان این است که پس از برداشت محصول جشن بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Markets have been held here since time immemorial.
[ترجمه گوگل]بازارها از زمان های بسیار قدیم در اینجا برگزار می شده است
[ترجمه ترگمان]از مدت ها پیش در اینجا Markets به وجود آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It has remained virtually unchanged since time immemorial.
[ترجمه گوگل]از زمان های بسیار قدیم تقریباً بدون تغییر باقی مانده است
[ترجمه ترگمان]آن از زمان های بسیار دور تقریبا بدون تغییر باقی مانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. History shows a variety of such sources: immemorial custom, divine law, the law of nature, a constitution.
[ترجمه گوگل]تاریخ منابع مختلفی از این قبیل را نشان می دهد: عرف دیرینه، قانون الهی، قانون طبیعت، قانون اساسی
[ترجمه ترگمان]تاریخ انواع مختلفی از این منابع را نشان می دهد: عرف، قانون الاهی، قانون طبیعت، قانون اساسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Immemorial folklore confirmed the division of tasks.
[ترجمه گوگل]فولکلور باستانی تقسیم وظایف را تأیید کرد
[ترجمه ترگمان]فولکلور immemorial تقسیم وظایف را تایید کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Below all these strata lay the immemorial peasant base of straight barter and the still-important tax in kind.
[ترجمه گوگل]در زیر همه این اقشار، پایگاه دهقانی از دیرباز مبادله مستقیم و مالیاتی که هنوز هم مهم است، قرار داشت
[ترجمه ترگمان]در زیر همه این لایه ها، پست روستایی که از قدیم به طور مستقیم مبادله می شد و مالیات هنوز هم مهم بود، قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. From time immemorial, it seems, pitching signs have been standard.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که از زمان های بسیار قدیم، تابلوهای خط کشی استاندارد بوده است
[ترجمه ترگمان]از زمان های بسیار دور، به نظر می رسد که این نشانه ها استاندارد بوده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. These precedents encouraged lawyers to talk of the immemorial law of the Salian Franks under which women were excluded from the succession.
[ترجمه گوگل]این سوابق وکلا را تشویق کرد تا در مورد قانون دیرینه فرانک های سالیان صحبت کنند که بر اساس آن زنان از جانشینی حذف می شدند
[ترجمه ترگمان]این سوابق وکلا را تشویق کرد تا درباره قانون بسیار قدیم of فرانک، که در آن زنان از جانشینی برکنار شده بودند، سخن بگویند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Elementary teachers from time immemorial have used themes in their teaching.
[ترجمه گوگل]معلمان ابتدایی از زمان های بسیار قدیم از مضامین در تدریس خود استفاده می کردند
[ترجمه ترگمان]معلمان ابتدایی از زمان های بسیار دور، موضوعات آموزشی خود را مورد استفاده قرار داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Since time immemorial, boys have climbed the water tower.
[ترجمه گوگل]از زمان های بسیار قدیم، پسران از برج آب بالا می رفتند
[ترجمه ترگمان]از زمان قدیم، بچه ها از برج آب بالا رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Its real origins lie deep in the immemorial history of the Near East.
[ترجمه گوگل]خاستگاه واقعی آن در اعماق تاریخ باستانی خاور نزدیک نهفته است
[ترجمه ترگمان]ریشه های واقعی آن عمیقا در تاریخ قدیم خاور نزدیک وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There have been ponies on Dartmoor from time immemorial.
[ترجمه گوگل]از قدیم الایام در دارتمور اسبانی وجود داشته است
[ترجمه ترگمان]از زمان های قدیم، دارت مور روی دارت مور وجود داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دیرین (صفت)
bygone, immemorial

خیلی پیر (صفت)
immemorial, decrepit

بسیار قدیم (صفت)
immemorial

خیلی قدیم (صفت)
immemorial

یاد نیاوردنی (صفت)
immemorial

خیلی کهنه (صفت)
immemorial

انگلیسی به انگلیسی

• ancient, beyond what can be remembered
you use immemorial to describe things which are so old that nobody can remember a time when they did not exist.

پیشنهاد کاربران

بپرس