immediate vicinity

انگلیسی به انگلیسی

• surrounding area, within the nearest four corners

پیشنهاد کاربران

هم جواری بسیار نزدیک، همین حوالی ( بیشتر برای اشاره به یک مکان خاص )
تو این حوالی، تو این حومه
There’s no hospital in the immediate vicinity.
منطقه مجاور
محدوده بلافصل
حول و حوش
Not be erected in the immediate vicinity of active faults
در این جمله به معنی ناحیه مجاور یا ناحیه نزدیک به گسل
دسترسی آسان ( به جایی )
خیلی نزدیک

بپرس