immeasurably

/ˌɪˈmeʒəˌræbli//ɪˈmeʒərəbli/

چندانکه نتوان پیمود، بی اندازه، بیحد

جمله های نمونه

1. Your presence has enriched our lives immeasurably.
[ترجمه گوگل]حضور شما زندگی ما را بی اندازه غنی کرده است
[ترجمه ترگمان]حضور شما زندگی ما را غنی کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The damage from the 1956 hurricane was immeasurably greater.
[ترجمه yazdanmadadjoo] خسارت ناشی از طوفان 1956 بی اندازه بیشتر بود.
|
[ترجمه گوگل]خسارات ناشی از طوفان 1956 بسیار بیشتر بود
[ترجمه ترگمان]خسارت طوفان ۱۹۵۶ به مراتب بیشتر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Housing standards improved immeasurably after the war.
[ترجمه گوگل]استانداردهای مسکن پس از جنگ به طرز چشمگیری بهبود یافت
[ترجمه ترگمان]استانداردهای مسکن به طور قابل توجهی پس از جنگ بهبود یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Stress has an immeasurably more serious effect on our lives than we realize.
[ترجمه گوگل]استرس تأثیر بسیار جدی‌تری بر زندگی ما دارد که تصور می‌کنیم
[ترجمه ترگمان]استرس در زندگی ما بسیار جدی تر از آن چیزی است که ما درک می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They have improved immeasurably since their arrival.
[ترجمه گوگل]آنها از زمان ورودشان به طرز بی اندازه پیشرفت کرده اند
[ترجمه ترگمان]آن ها از زمان ورود خود به راحتی بهبود یافته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Your Spanish has improved immeasurably.
[ترجمه گوگل]زبان اسپانیایی شما به طرز چشمگیری پیشرفت کرده است
[ترجمه ترگمان]زبان اسپانیایی شما تا حد زیادی بهبود یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. My own reflections were immeasurably deepened by the insights of the experts I quote throughout this book.
[ترجمه گوگل]تأملات خود من با بینش کارشناسانی که در سراسر این کتاب نقل می‌کنم عمیق‌تر شد
[ترجمه ترگمان]نظرات شخصی من به طور عجیبی با شناختی از متخصصانی که در سراسر این کتاب نقل کردم، عمیق تر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. During these brief moments I felt immeasurably better; maybe everything would be all right after all.
[ترجمه گوگل]در طول این لحظات کوتاه، احساس می‌کردم که به طرز بی‌اندازه بهتری داشتم شاید بعد از همه چیز همه چیز درست شود
[ترجمه ترگمان]در طول این لحظات کوتاهی، خیلی بهتر احساس می کردم، شاید همه چیز درست می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The task seems immeasurably difficult.
[ترجمه گوگل]کار به شدت دشوار به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]این وظیفه بسیار دشوار به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Azhag was not entirely Azhag any more, the immeasurably strong personality of Nagash was gradually eating him away.
[ترجمه گوگل]آژاگ دیگر کاملاً آژاگ نبود، شخصیت بی‌اندازه قوی ناگاش به تدریج او را می‌خورد
[ترجمه ترگمان]به تدریج که Azhag به کلی از هم گسیخته بود، شخصیت او به تدریج او را از خود دور می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He felt immeasurably sad for Dooley Russell held his hat over his mouth as another fit of coughing overcame him.
[ترجمه گوگل]او از اینکه دولی راسل کلاهش را روی دهانش نگه داشته بود، احساس غمگینی می کرد، زیرا سرفه دیگری بر او غلبه کرد
[ترجمه ترگمان]بار دیگر احساس ناراحتی کرد چون راسل کلاهش را روی دهانش گذاشته بود و سرفه بر او چیره می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Lesser men, together with the conscientious and immeasurably learned John Stuart Mill, refined, developed and organized the ideas.
[ترجمه گوگل]افراد کوچکتر، همراه با جان استوارت میل با وجدان و دانش آموخته بی اندازه، ایده ها را اصلاح، توسعه و سازماندهی کردند
[ترجمه ترگمان]men کم تر، با وجدان و immeasurably، جان استوارت میل را که refined و developed و organized بود، یاد گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Conversely, the economies of the New World benefited immeasurably by the exodus from the old.
[ترجمه گوگل]برعکس، اقتصادهای دنیای جدید از خروج از دنیای قدیم بهره‌های بی‌اندازه‌ای بردند
[ترجمه ترگمان]بالعکس، اقتصاد دنیای جدید از خروج از این کشور بسیار سود می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Both of us grew and matured immeasurably as a result of going through the process.
[ترجمه گوگل]هر دوی ما در نتیجه گذراندن این فرآیند به طرز بی‌اندازه‌ای رشد و بالغ شدیم
[ترجمه ترگمان]هر دوی ما رشد کردیم و در نتیجه از بین رفتن این فرآیند به طور کامل بالغ شدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in an immeasurable manner; immensely
you use immeasurably to emphasize that something has a particular quality to a very great extent.

پیشنهاد کاربران

بی اندازه به طرز چشمگیری
pharmaceutical economy improved immeasurably

بپرس