immaturity

/ˌɪməˈt͡ʃʊrəti//ˌɪməˈtjʊərɪti/

معنی: نارسی
معانی دیگر: نابالغی

جمله های نمونه

1. Politics is usually the executive expression of human immaturity.
[ترجمه گوگل]سیاست معمولاً بیان اجرایی ناپختگی انسان است
[ترجمه ترگمان]سیاست معمولا عبارت اجرایی عدم بلوغ انسانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In spite of some immaturity in the figure drawing and painting, it showed real imagination.
[ترجمه گوگل]با وجود ناپختگی در طراحی و نقاشی، تخیل واقعی را نشان می داد
[ترجمه ترگمان]با وجود some که در نقاشی و نقاشی داشت نیروی تخیل واقعی به خود می گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They show their immaturity as soon as they get behind the wheel of a sports car.
[ترجمه گوگل]آن ها به محض اینکه پشت فرمان ماشین اسپورت می شوند، ناپختگی خود را نشان می دهند
[ترجمه ترگمان]آن ها عدم بلوغ خود را به محض این که پشت فرمان یک ماشین ورزشی قرار می گیرند، نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Asphyxia in labour and immaturity are more directly affected by obstetric and paediatric management.
[ترجمه گوگل]آسفیکسی در زایمان و نابالغی به طور مستقیم تحت تأثیر مدیریت مامایی و اطفال قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]asphyxia در کار و عدم بلوغ به طور مستقیم تحت تاثیر مدیریت اطفال و اطفال قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Immaturity seems to play an important part in the subsequent development of respiratory illness in childhood.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد نابالغی نقش مهمی در پیشرفت بعدی بیماری های تنفسی در دوران کودکی ایفا می کند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که immaturity نقش مهمی در رشد بعدی بیماری تنفسی در کودکی ایفا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Mommachrissie: Child abuse is a measure of immaturity and few coping mechanisms, not age.
[ترجمه گوگل]Mommachrissie: کودک آزاری معیاری برای عدم بلوغ و مکانیسم های مقابله ای کمی است، نه سن
[ترجمه ترگمان]Mommachrissie: سواستفاده از کودکان یک معیار عدم بلوغ و چند مکانیسم مقابله ای است، نه سن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Ignoring our mistakes is a sign of immaturity and stupidity. Dr T. P. Chia
[ترجمه گوگل]نادیده گرفتن اشتباهاتمان نشانه ناپختگی و حماقت است دکتر تی پی چیا
[ترجمه ترگمان]بی توجهی به اشتباه ات ما نشانه عدم بلوغ و حماقت است دکتر تی پی چیا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Hastiness, imprudence, unreasoning caution or fear, emotional immaturity.
[ترجمه گوگل]عجله، بی احتیاطی، احتیاط یا ترس بی دلیل، عدم بلوغ عاطفی
[ترجمه ترگمان]hastiness، بی احتیاطی، احتیاط بی دلیل، fear احساسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Enlightenment is man's leaving his self - caused immaturity.
[ترجمه گوگل]اشراق عبارت است از ترک نفس انسان - نابالغی ناشی از آن
[ترجمه ترگمان]روشن گری انسان است که عدم بلوغ خود را ترک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Immaturity is the incapacity to use one's intelligence without the guidance of another.
[ترجمه گوگل]نابالغی ناتوانی در استفاده از هوش بدون راهنمایی دیگری است
[ترجمه ترگمان]immaturity عدم توانایی استفاده از هوش یک فرد دیگر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Yet it is simple immaturity, rather than too much cash, that explains the roller coaster.
[ترجمه گوگل]با این حال، این ناپختگی ساده، به جای پول نقد بیش از حد، است که ترن هوایی را توضیح می دهد
[ترجمه ترگمان]با این حال، عدم بلوغ آسان است، به جای پول نقد زیاد، که ترن هوایی را توضیح می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Because the A - share market immaturity, A shares a price higher are often targeted.
[ترجمه گوگل]از آنجا که A - نارسایی بازار سهام، سهام A با قیمت بالاتر اغلب هدف قرار می گیرند
[ترجمه ترگمان]از آنجا که عدم بلوغ بازار سهام، یک سهم از سهام بیشتر مورد هدف قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Less positively, he was surprised by the immaturity of American schoolchildren.
[ترجمه گوگل]کمتر مثبت، او از ناپختگی دانش آموزان آمریکایی شگفت زده شد
[ترجمه ترگمان]به طور مثبت، او از عدم بلوغ دانش آموزان آمریکایی شگفت زده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I'm tired of your immaturity. Why do not you grow up?
[ترجمه گوگل]از ناپختگی تو خسته شدم چرا بزرگ نمیشی؟
[ترجمه ترگمان]من از immaturity خسته شدم چرا بزرگ نمیشی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Immaturity is the inability to use one's understanding without guidance from another.
[ترجمه گوگل]نابالغی ناتوانی در استفاده از فهم خود بدون راهنمایی دیگری است
[ترجمه ترگمان]immaturity ناتوانی در استفاده از درک فرد بدون راهنمایی از طرف دیگر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نارسی (اسم)
immaturity

تخصصی

[نساجی] نارسی- کالی - نپختگی - خامی

انگلیسی به انگلیسی

• lack of experience; unripeness; childishness

پیشنهاد کاربران

۱. عدم بلوغ. نارسیدگی ۲. نپختگی. خامی. کم تجربگی
مثال:
They show their immaturity as soon as they get behind the wheel of a sports car.
آنها نپختگی و کم تجربگی شان را به محض نشستن پشت فرمان ماشین مسابقه ای نشان دادند.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : immaturity
✅️ صفت ( adjective ) : immature
✅️ قید ( adverb ) : immaturely
عدم تکامل
انسان صغیر
صغارت
نارسایی
انسان ناپخته،
نابالغ، خام

بپرس