معنی: نا بهنگام، سبز، نارس، بی تجربه، نا بالغ، رشد نیافتهمعانی دیگر: نرسیده، کال، کالک، نابرنا، نابرومند، کم تجربه، نپخته، خام مغز، نا آزموده، بی آروین، ناتمام، ناکامل، نابسمند
• (1)تعریف: not yet fully developed or mature; juvenile. • مترادف: callow, childish, green, juvenile, tender, undeveloped, unripe, young • متضاد: adult, mature, ripe • مشابه: abortive, adolescent, embryonic, incomplete, infantile, puerile, raw, rudimentary, scrub
• (2)تعریف: lacking the wisdom, discretion, or intellectual development expected of an adult; childish. • مترادف: childish, infantile, juvenile, puerile • متضاد: mature • مشابه: adolescent, callow, green, jejune, naive, unsophisticated, young, youthful
جمله های نمونه
1. immature animals
حیوانات نابالغ
2. immature fruits
میوه های کال
3. an immature tree
درخت نارس
4. the alcoholic is often an immature individual
آدم الکلی معمولا فردی کم عقل است.
5. though thirty-five, he is still immature
با آنکه سی و پنج سال دارد باز هم ناپخته است.
6. Stop being so silly and immature, Ben!
[ترجمه شیوا] بن، احمق بودن و ناپخته بودن را متوقف کن.
|
[ترجمه رزگار] بن، بی عقلی و رفتار بچه گانه را بزار کنار
|
[ترجمه گوگل]بس کن اینقدر احمقانه و نابالغ، بن! [ترجمه ترگمان]اینقدر احمق و بچه گانه رفتار نکن، بن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Lord Kierton 's going to say I'm being immature again.
[ترجمه گوگل]لرد کیرتون میخواهد بگوید من دوباره نابالغ شدهام [ترجمه ترگمان]لرد لاس می خواهد بگوید که من دوباره بی تجربه هستم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The mark of the immature man is that he wants to die nobly for a cause, while the mark of the mature man is that he wants to live humbly for one.
[ترجمه گوگل]نشانه انسان نابالغ این است که می خواهد برای هدفی نجیبانه بمیرد، در حالی که نشانه انسان بالغ این است که می خواهد برای یک هدف متواضعانه زندگی کند [ترجمه ترگمان]نشان این مرد بی تجربه است که می خواهد شرافتمندانه بمیرد، در حالی که نشان مرد بالغ بر این است که می خواهد با فروتنی زندگی کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He forgave his son's immature behaviour.
[ترجمه گوگل]او رفتار ناپخته پسرش را بخشید [ترجمه ترگمان]او رفتار نابالغ پسرش را بخشید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Immature love says: I love you because I need you. Mature love says: I need you because I love you.
[ترجمه گوگل]عشق نابالغ می گوید: دوستت دارم چون به تو نیاز دارم عشق بالغ می گوید: من به تو نیاز دارم زیرا دوستت دارم [ترجمه ترگمان]عشق خام می گوید: دوستت دارم، چون به تو احتیاج دارم و همین طور که من دوستت دارم، به تو احتیاج دارم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. We need measures to protect immature whales.
[ترجمه گوگل]ما به اقداماتی برای محافظت از نهنگ های نابالغ نیاز داریم [ترجمه ترگمان]ما برای محافظت از واله ای نابالغ به تدابیر نیاز داریم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. She seemed to him ill-bred and immature.
[ترجمه گوگل]به نظر او بد تربیت و نابالغ به نظر می رسید [ترجمه ترگمان]به نظر او او بسیار جوان و بی تجربه به نظر می رسید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Beside Shakespeare, Marlowe strikes us as an immature dramatist, especially in his comic scenes.
[ترجمه گوگل]در کنار شکسپیر، مارلو ما را بهعنوان یک نمایشنامهنویس ناپخته بهویژه در صحنههای کمیک خود میبیند [ترجمه ترگمان]در کنار شکسپیر، مار لو به عنوان یک نمایشنامه نویس نابالغ، به خصوص در صحنه های مضحک خود به ما حمله می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. She's just being childish and immature.
[ترجمه گوگل]او فقط کودکانه و نابالغ است [ترجمه ترگمان]او فقط بچگانه و بچگانه است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. His speech is immature, his vocabulary limited.
[ترجمه گوگل]گفتار او ناپخته است، دایره واژگانش محدود است [ترجمه ترگمان]گفتار او نابالغ است، لغات او محدود است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. He was a young lad, very green, very immature.
[ترجمه گوگل]او یک پسر جوان، بسیار سبز، بسیار نابالغ بود [ترجمه ترگمان]او جوان بود، بسیار سبز، بسیار بی تجربه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. Because of the immunity of the immature insects, it'simportant to spray regularly.
[ترجمه گوگل]به دلیل مصونیت حشرات نابالغ، سمپاشی منظم مهم است [ترجمه ترگمان]به دلیل ایمنی حشرات نابالغ، آن را به طور منظم اسپری می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
18. Tony seemed very shallow and immature.
[ترجمه گوگل]تونی بسیار کم عمق و نابالغ به نظر می رسید [ترجمه ترگمان]تونی خیلی سطحی و بی تجربه به نظر می رسید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[زمین شناسی] نارس، رشد نیافته سنگهایی از نظر بافتی نارس هستند که ماتریکس زیاد دارند و دانههای آنها زاویهدار بوده و جور شدگی بد دارند. [نساجی] نا رس - کال - نرسیده - رشدنکرده
انگلیسی به انگلیسی
• not mature, not fully developed, unripe; premature, untimely; childish, emotionally undeveloped something that is immature is not yet fully developed. if you describe someone as immature, you mean that they do not behave in a sensible and adult way.
پیشنهاد کاربران
بچه گونه نابالغانه
رشد نیافته
( صفت ) بچه این صفت رو به آدم بزرگسالی میدن که مثل بچه ها رفتارهای نابالغانه از خودش نشون میده. درست مثل معنی جمله ی Don't be such a baby! یعنی انقدر بچه نباش!
Immature cell. . . . کروماتید
این یه کلمه بعضا formal در سطح C1 هست و به هیچ عنوان بی مخ، بی مغز، احمق و. . . ترجمه نکنید. بهترین ترجمه براش نابالغ و ناخردمند هست. برای کسی به کار میره که رفتارش پخته نیست و به بلوغ فکری نرسیده. در واقع یه جایگزین رسمی تر برای کلمه childish هست.