immateriality


معنی: عدم اعتقاد به ماده
معانی دیگر: مهنویت، عدم مادیت، ناچیزی، بی اهمیتی، چیز جزئی

جمله های نمونه

1. So, the hotspot is appeared on how to realize the survival of modern culture heritage with exploring the"immateriality"theory in it.
[ترجمه گوگل]بنابراین، نقطه داغ در مورد چگونگی تحقق بقای میراث فرهنگی مدرن با کاوش در نظریه «غیر مادی» در آن ظاهر می شود
[ترجمه ترگمان]بنابراین، کانون کانون اصلی این است که چگونه زنده ماندن میراث فرهنگی مدرن را با بررسی تئوری \"immateriality\" در آن درک کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Moreover, the infection that immateriality to auditing risk cannot be ignored.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، آلودگی ناشی از عدم اهمیت ریسک حسابرسی را نمی توان نادیده گرفت
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، این عفونت که منجر به حسابرسی ریسک می شود را نمی توان نادیده گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. As immateriality culture legacy bashan folk song should be passed and developed in the new times.
[ترجمه گوگل]ترانه فولکلور باشان به عنوان میراث فرهنگ غیرمادی باید گذشت و در روزگار جدید توسعه یابد
[ترجمه ترگمان]همانطور که فرهنگ immateriality میراث فرهنگی bashan را به ارث برده باید در زمان های جدید توسعه داده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Intangible heritage is also something called immateriality, so we can't simply regard it as material culture or spiritual culture.
[ترجمه گوگل]میراث ناملموس نیز چیزی به نام غیر مادی است، بنابراین نمی توانیم آن را به سادگی فرهنگ مادی یا فرهنگ معنوی بدانیم
[ترجمه ترگمان]میراث معنوی نیز چیزی به نام immateriality است، بنابراین ما نمی توانیم آن را به عنوان فرهنگ مادی یا فرهنگ معنوی مورد توجه قرار دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The dissertation deems that the study of architectural aesthetic conception are paying more attention to "virtual" and "immateriality", rather than "reality" and "substantiality".
[ترجمه گوگل]این پایان‌نامه معتقد است که در بررسی مفهوم زیبایی‌شناختی معماری به جای «واقعیت» و «ماهیت» به «مجازی» و «غیر مادی» توجه شده است
[ترجمه ترگمان]این مقاله فرض می کند که مطالعه مفهوم زیبایی شناسی معماری به جای \"واقعیت\" و \"substantiality\" توجه بیشتری به \"مجازی\" و \"immateriality\" دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Firstly, the materiality and immateriality of color is discussed in the relationship between material and color.
[ترجمه گوگل]در ابتدا، مادی بودن و غیر مادی بودن رنگ در رابطه بین ماده و رنگ مورد بحث قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]اول، مادیت و immateriality رنگ در رابطه بین مواد و رنگ مورد بحث قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Because of patent itself possessing immateriality, regionally and appropriateness, infringing cases often occur in the practice.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که حق ثبت اختراع دارای بی‌مادی، منطقه‌ای و مناسب است، موارد نقض اغلب در عمل رخ می‌دهد
[ترجمه ترگمان]به دلیل اینکه ثبت اختراع به خودی خود دارای immateriality، منطقه ای و مناسب است، موارد نقض اغلب در عمل رخ می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The second one is thinking of immateriality rules which is psychological factor and environment of distraction-culture and so on, and the operating mechanism which is made of other limiting factors.
[ترجمه گوگل]دوم اندیشیدن به قواعد غیرمادی است که عامل روانی و محیط حواس پرتی-فرهنگ و غیره است و مکانیسم عملکردی که از عوامل محدودکننده دیگر ساخته شده است
[ترجمه ترگمان]دوم، تفکر به قوانین immateriality است که عامل روانشناختی و محیط سرگرمی - فرهنگ و غیره و مکانیزم اجرایی دیگری است که از عوامل محدود کننده دیگر ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This research shows that the immateriality of mind is a deep illusion.
[ترجمه گوگل]این تحقیق نشان می دهد که غیر مادی بودن ذهن یک توهم عمیق است
[ترجمه ترگمان]این تحقیق نشان می دهد که ذهن of یک توهم عمیق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Because of patent itself possessing immateriality, regionally and appropriateness, infringing cases often occur in the . . .
[ترجمه گوگل]از آنجایی که حق ثبت اختراع دارای بی‌مادی، منطقه‌ای و مناسب است، موارد نقض اغلب در این کشور رخ می‌دهد
[ترجمه ترگمان]به دلیل اینکه ثبت اختراع به خودی خود دارای immateriality، منطقه ای و مناسب است، موارد نقض اغلب در سیستم اتفاق می افتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Icon worship has different types of materiality and immateriality, of dominance and recessiveness, and of truthfulness and falsehood.
[ترجمه گوگل]آیکون پرستی انواع مختلف مادی و غیر مادی، غلبه و مغلوب و راستی و کذب دارد
[ترجمه ترگمان]پرستش شمایل انواع مختلفی از مادیت و immateriality، تسلط و recessiveness، و صداقت و دروغ را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The kernel value on which enterprises rely is changing from materiality to immateriality.
[ترجمه گوگل]ارزش هسته ای که شرکت ها بر آن تکیه می کنند در حال تغییر از مادی به غیر مادی است
[ترجمه ترگمان]ارزش هسته که شرکت ها بر آن متکی هستند، تغییر از مادیت به immateriality است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Power resource is the varieties of subjective and objective condition and total of materiality and immateriality in the course of production of power .
[ترجمه گوگل]منبع قدرت عبارت است از انواع شرایط ذهنی و عینی و مجموع مادیت و غیر مادی بودن در جریان تولید قدرت
[ترجمه ترگمان]منبع قدرت، انواع شرایط ذهنی و عینی و کلی مادیت و immateriality در دوره تولید قدرت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. At last, the author also expresses some suggestions for community education bases, "Courses", "Human resource" and the development of immateriality education resource.
[ترجمه گوگل]در پایان، نویسنده همچنین پیشنهاداتی را برای مبانی آموزش جامعه، "دوره ها"، "منابع انسانی" و توسعه منابع آموزش غیرمادی بیان می کند
[ترجمه ترگمان]سرانجام نویسنده پیشنهاداتی برای پایگاه های آموزشی جامعه، \"دوره ها\"، \"منابع انسانی\" و توسعه منابع آموزشی immateriality بیان کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عدم اعتقاد به ماده (اسم)
immaterialism, immateriality

انگلیسی به انگلیسی

• quality of being unworldly; something not physical; unimportance, quality of being inconsequential

پیشنهاد کاربران

بپرس