immanent

/ˈɪmənənt//ˈɪmənənt/

معنی: اصلی، ماندگار، در همهجاحاضر، دارای نفوذ کامل در سرتاسر جهان
معانی دیگر: حلولی، درون بود، درون ماندگار، ذاتی، در مورد خدا دارای نفوذ کامل درسرتاسرجهان

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: immanently (adv.), immanence (n.), immanency (n.)
(1) تعریف: existing within; inherent.
مشابه: inherent, latent

- an immanent quality
[ترجمه گوگل] یک کیفیت درونی
[ترجمه ترگمان] یک کیفیت ماندگار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: in philosophy, of or pertaining to a thought process taking place completely within the mind and having no effect outside it; subjective.

(3) تعریف: of a god, existing in time and space.

جمله های نمونه

1. God is immanent in the world.
[ترجمه گوگل]خداوند در جهان وجود دارد
[ترجمه ترگمان]خدا در جهان ماندگار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Love is a force immanent in the world.
[ترجمه گوگل]عشق نیرویی است که در جهان نهفته است
[ترجمه ترگمان]عشق یک نیروی ذاتی در جهان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Hope seems immanent in human nature.
[ترجمه علیرضا جواهرپور] به نظر می رسد امید امری ذاتی در طبیعت انسان باشد
|
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد امید در طبیعت انسان نهفته است
[ترجمه ترگمان]امید در طبیعت انسان به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. First, they help to unlock the immanent structure of the legal language spoken in a specific arena.
[ترجمه گوگل]اول، آنها به باز کردن ساختار درونی زبان قانونی صحبت شده در یک عرصه خاص کمک می کنند
[ترجمه ترگمان]اول، آن ها به باز کردن شکل پایدار زبان قانونی صحبت می کنند که در یک عرصه خاص صحبت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The ultimate divine mystery is there found immanent within each.
[ترجمه گوگل]راز نهایی الهی در درون هر کدام نهفته است
[ترجمه ترگمان]رمز الهی نهایی آن است که در درون هر یک از آن ها وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The immanent blackthorn bloom is pushing inside tiny pink buds.
[ترجمه گوگل]شکوفه ماندگار خار سیاه به درون جوانه های صورتی ریز فشار می آورد
[ترجمه ترگمان]شکوفه های صورتی ساخته شده در حال شکوفه دادن در داخل شکوفه های صورتی کوچک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Ambition is immanent in human nature.
[ترجمه گوگل]جاه طلبی در طبیعت انسان نهفته است
[ترجمه ترگمان]جاه طلبی در طبیعت انسان ماندگار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Economy moves have its immanent objective law sex.
[ترجمه گوگل]حرکت های اقتصادی جنس قانون عینی درونی خود را دارند
[ترجمه ترگمان]حرکت های اقتصادی در حال انجام فعالیت های جنسی ماندگار در حال انجام است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You should hear the great immanent pull out all its stop.
[ترجمه گوگل]باید بشنوید که ماندگار بزرگ تمام توقفش را بیرون می کشد
[ترجمه ترگمان]تو باید صدای انفجار بزرگ رو بشنوی که همه چی تموم میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Group development has his immanent mechanism needs to change train of thought.
[ترجمه گوگل]توسعه گروهی مکانیسم درونی خود را دارد که به تغییر رشته فکری نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]توسعه گروه، مکانیسم ماندگار خود را دارد تا آموزش تفکر را تغییر دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Be fertilized can immanent hospital check a month?
[ترجمه گوگل]لقاح می شود آیا می توان بیمارستان موقت یک ماه چک کرد؟
[ترجمه ترگمان]آیا می توانید ماهی را به مدت یک ماه در بیمارستان بستری کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A cognition is an immanent act of mind.
[ترجمه گوگل]شناخت یک عمل درونی ذهن است
[ترجمه ترگمان]شناخت یک عمل ماندگار ذهن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Sampling observation content watches quality and performance of immanent physics machinery especially.
[ترجمه گوگل]نمونه‌برداری از محتوای مشاهداتی به ویژه کیفیت و عملکرد ماشین‌های فیزیک درونی را تماشا می‌کند
[ترجمه ترگمان]نمونه برداری از محتوای مشاهده کیفیت و کارایی دستگاه فیزیک ماندگار را به خصوص حفظ می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. By the concept of Buddhism immanent in every walk of life.
[ترجمه گوگل]با مفهوم بودیسم نهفته در هر جنبه ای از زندگی
[ترجمه ترگمان]با مفهوم مذهب بودا در هر قدم زندگی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We think of God as immanent in nature.
[ترجمه گوگل]ما خدا را ذاتي ذاتي مي دانيم
[ترجمه ترگمان]ما به خدا به عنوان پایدار در طبیعت فکر می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اصلی (صفت)
elementary, primary, initial, aboriginal, primitive, main, original, principal, basic, net, genuine, prime, essential, head, organic, arch, inherent, intrinsic, innate, fundamental, cardinal, immanent, normative, germinal, first-hand, seminal, ingrown, quintessential, primordial

ماندگار (صفت)
constant, persistent, continuous, indissoluble, perdurable, indelible, immanent, ineffaceable

در همه جا حاضر (صفت)
immanent

دارای نفوذ کامل در سرتاسر جهان (صفت)
immanent

انگلیسی به انگلیسی

• inherent, intrinsic, innate, indwelling

پیشنهاد کاربران

↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید:
📋 در زبان انگلیسی یک prefix داریم به اسم im
📌 این پیشوند، معادل "in" و "on" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این پیشوند را در خود داشته باشند، به "in" یا "on" مربوط هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

📂 مثال:
🔘 superimpose: to place one thing on top of another
🔘 impute: to place blame or responsibility on someone, often unfairly
🔘 imbibe: to take ideas or qualities into one's mind
🔘 impinge: to have a negative effect on something
🔘 imbroglio: a confusing or difficult situation
🔘 impugn: to call into question or attack someone's trustworthiness
🔘 immanent: existing inherently within something
🔘 imprimatur: official approval placed on something
🔘 imminent: about to happen very soon
🔘 impassioned: highly charged with emotion or passion on a subject
🔘 impediment: a block or hindrance placed on progress
🔘 impending: about to happen soon, usually negatively
🔘 imposition: an unwelcome duty placed on someone
🔘 implicit: understood without being directly stated
🔘 impoverished: in a state of being poor or in poverty
🔘 impulsive: acting on sudden desires without planning
🔘 reimburse: to pay back money given or lost
🔘 immerse: to fully involve or occupy oneself in something
🔘 impact: to have an effect or influence on something
🔘 implement: to put a plan or decision into action
🔘 immolate: to sacrifice or destroy, often by fire
🔘 immure: to enclose or confine within walls
🔘 impress: to do something that gains admiration from others
🔘 import: to bring goods into a country for sale
🔘 immigrate: to move into a new place or country to live
🔘 implant: to set something deeply into another
🔘 impound: to take possession of something by legal authority
🔘 imprison: to lock someone in a confined space, like jail

🚫 دوستان لطفاً این کلمات رو باهم اشتباه نگیرید:
Eminent: Famous or respected in a particular field 🌟
Imminent: About to happen soon ⏳
Immanent: Existing or operating within; inherent 🌌
✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Existing or operating within; inherent
🔍 مترادف: Inherent
✅ مثال: The belief that creativity is immanent in every individual is a core principle of the philosophy.
مثال؛
Her artistic talent is immanent; it’s an integral part of who she is.
When describing a particular style of architecture, one could comment, “The immanent beauty of Gothic cathedrals is awe - inspiring. ”
...
[مشاهده متن کامل]

In a conversation about human rights, someone might argue, “The belief in equality is immanent to the concept of justice. ”

مفهومی فلسفی از دلوز است که در فارسی �درون ماندگار� و �درون باشنده� ترجمه شده است که معادلهایی نارسا هستند.
شاید معادلهای پیشنهادی زیر تا حدودی بتواند گویای مفهوم این کلمه باشد:
�درهم تنیدگی�، �درهم تنیدگی همه جانبه�، �درهم تنیدگی همه جا حاضر�، �درهم تنیدگی فراگیر�
The state of being present enywhere.
لطفا با imminent : قریب الوقوع - حتمی اشتباه نشه
دائمی - ماندگار - همیشگی - درونی - ذاتی
نقل به مضمون: حضور داشتن و جاری بودن چیزها در یکدیگر در یک سطح هستی شناختی ( نوعی تفکر شبکه ای پویا ) ( در مقابل استعلا و سلسله مراتب وجودی )
معادل هایی مانند درون ماندگار که در فارسی مصطلح شده اند، معنای اصلی این واژه را نمی رسانند.
به نوعی به مفهوم متصل بودگی و درهم تنیدگی پویا است.
Immanentاین جهانی و نیز درون باش که دلالت بر آنچه درون سوژه قرار گرفته است دارد در مقابل transcendent که متعالی یا ماورایی و یا فرا باش که دلالت بر آن چیزی که درون سوژه نیست و از درون او فراتر می رود، دارد.
همه جا حاضر
درونی
فطری
ساری و جاری
( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
دارای جهان شمولی
جهان شمول بودن
درون ماندگار
نقد درون ماندگار = Immanent critique
فراگیر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس