immanence

/ˈɪmənəns//ˈɪmənəns/

معنی: حضور در همه جا، بودن خدا در مخلوق
معانی دیگر: immanency حضور در همه جا

جمله های نمونه

1. And when he is seen in his immanence and transcendence, then the ties that have bound the heart are unloosened, the doubts of the mind vanish, and the law of Karma works no more.
[ترجمه گوگل]و هنگامی که او در وجود و تعالی خود دیده می شود، آنگاه پیوندهایی که قلب را بسته است گسسته می شود، تردیدهای ذهن از بین می رود و قانون کارما دیگر کار نمی کند
[ترجمه ترگمان]و هنگامی که او در immanence و تعالی او دیده می شود، آنگاه پیوندهایی که قلب را پیوند می دهد، unloosened است، تردیدهای ذهن ناپدید می شوند، و قانون کارما بیشتر کار نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Immanence values of System of Criminal Private Prosecution was inthe person of the following three aspects: benefit value and order value and freedom value.
[ترجمه گوگل]ارزش‌های ماندگار نظام تعقیب کیفری خصوصی در سه جنبه زیر بود: ارزش منفعت و ارزش دستوری و ارزش آزادی
[ترجمه ترگمان]مقادیر immanence سیستم دادستانی عمومی کیفری در میان فردی از سه جنبه دنبال شده است: ارزش سود و ارزش نظم و ارزش آزادی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It recognizes the fact of immanence, but rejects every exaggeration on either side.
[ترجمه گوگل]حقيقت ماندگاري را تشخيص مي دهد، اما هر گونه اغراق را از هر طرف رد مي كند
[ترجمه ترگمان]این امر واقعیت of را تشخیص می دهد، اما هر اغراق در هر دو طرف را رد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A central idea of liberal theology is divine immanence.
[ترجمه گوگل]ایده اصلی الهیات لیبرال، وجود الهی است
[ترجمه ترگمان]یک ایده اصلی از الاهیات لیبرال، immanence الهی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It is you that embrace us with an immanence and omnipotent power, and it is you that set a posthouse for all ants here.
[ترجمه گوگل]این شما هستید که ما را با قدرتی ماندگار و قادر مطلق در آغوش می گیرید و این شما هستید که برای همه مورچه ها در اینجا پستخانه ای قرار می دهید
[ترجمه ترگمان]این شما هستید که ما را با قدرت مطلق و قدرت مطلق در آغوش می گیرید، و این شما هستید که برای تمام مورچه ها در اینجا یک posthouse قرار داده اید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Also it gets the immanence relation of the space evolvement, intensity and positions of the conical vortices on the flat roof.
[ترجمه گوگل]همچنین رابطه ماندگاری تکامل فضا، شدت و موقعیت گرداب های مخروطی روی سقف تخت را دریافت می کند
[ترجمه ترگمان]همچنین رابطه immanence با the فضایی، شدت و مواضع of مخروطی بر روی سقف مسطح به دست می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Intentionality thus points reductively to the immanence of all exteriority.
[ترجمه گوگل]بنابراین، غرض ورزی به طور تقلیل به درونی بودن تمام بیرونی ها اشاره می کند
[ترجمه ترگمان]که به این ترتیب به the of اشاره می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Its narration is characterized by indeterminacy and fragmentation, combining with immanence.
[ترجمه گوگل]ویژگی روایت آن عدم تعین و پراکندگی، ترکیب با ماندگاری است
[ترجمه ترگمان]روایت آن شامل indeterminacy و پراکندگی، ترکیب با immanence است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. And yet I apprehend the world in a perception that seems to concern the immanence of the I see myself seeing myself.
[ترجمه گوگل]و با این حال، من جهان را در ادراکی می‌فهمم که به نظر می‌رسد مربوط به ماندگاری چیزی است که خودم را می‌بینم
[ترجمه ترگمان]و با این حال، من دنیا را در درک می کنم که به نظر می رسد مربوط به immanence است که خودم را در حال دیدن خودم می بینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His interpretations of the axiology of realism or the axiology of transcendental immanence of I Ching learning differ from I. Kant and L. Wittgensteins transcendental externalism of the moral world.
[ترجمه گوگل]تفاسیر او از ارزش شناسی رئالیسم یا ارزش شناسی ماندگاری متعالی یادگیری آی چینگ با بیرون گرایی متعالی جهان اخلاقی ای کانت و ال ویتگنشتاین متفاوت است
[ترجمه ترگمان]تفاسیر او از the واقع گرایی یا the of متعالی از یادگیری I چینگ از من متفاوت است کانت و آل Wittgensteins متعالی از دنیای معنوی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The three mechanisms are adapted by officials for the immanence limitation of present system.
[ترجمه گوگل]این سه مکانیسم توسط مقامات برای محدودیت ماندگاری سیستم فعلی تطبیق داده شده است
[ترجمه ترگمان]این سه مکانیسم توسط مقامات برای محدودیت immanence سیستم فعلی تطبیق داده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Mobile Electronic Commerce has become the new direction of Electronic Commerce because of its character: convenience and immanence.
[ترجمه گوگل]تجارت الکترونیک سیار به دلیل ویژگی آن: راحتی و ماندگاری به جهت جدید تجارت الکترونیک تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]بازرگانی الکترونیکی به دلیل ویژگی های آن به سمت جدید بازرگانی الکترونیکی تبدیل شده است: راحتی و immanence
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Secondly, because Confucianism does not have the general form of religion, and it emphasizes "transcendence and immanence" and so on, thus it is a special religion.
[ترجمه گوگل]ثانیاً، چون آیین کنفوسیوس شکل کلی دین را ندارد و بر «استعلایی و ماندگاری» و غیره تأکید دارد، بنابراین دین خاصی است
[ترجمه ترگمان]دوم، به این خاطر که Confucianism شکل کلی مذهب ندارند، و بر \"تعالی و immanence\" تاکید دارد، در نتیجه یک مذهب خاص است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It, moreover, avoids all imputation of monism, and the manner in which it conceives of immanence harmonizes excellently with Catholic teaching.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، از هرگونه انتساب مونیسم پرهیز می کند، و شیوه ای که در آن از ماندگاری درک می کند، به خوبی با آموزه های کاتولیک هماهنگ است
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، از هرگونه اتهامی به monism، و روشی که در آن از immanence harmonizes به طرز فوقالعادهای با آموزه های کاتولیک اقتباس شده است، اجتناب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حضور در همه جا (اسم)
immanence, immanency

بودن خدا در مخلوق (اسم)
immanence, immanency

انگلیسی به انگلیسی

• quality of being within the mind, state of being inherent, indwelling

پیشنهاد کاربران

حضور دائمی و فراگیر
درهم تنیدگی شبکه ای ( در برابر مفهوم استعلا و سلسله مراتب وجودی transcendence )
درون باشندگی، حلول
حضور در همه جا
مثال:
The immanence of God.
حضور خداوند در همه جا
نقل به مضمون: حضور داشتن و جاری بودن چیزها در یکدیگر ( نوعی تفکر شبکه ای پویا )
معادل هایی مانند درون ماندگاری که در فارسی مصطلح شده اند، معنای اصلی این واژه را نمی رسانند.
به نوعی به مفهوم متصل بودگی و درهم تنیدگی پویا است.
حضور همه جایی
حلول
درون ماندگاری ( فلسفه )

بپرس