imbroglio

/ˌɪmˈbroljoʊ//ɪmˈbrəʊlɪəʊ/

معنی: درهم و برهم، سوء تفاهم، مسئله غامض
معانی دیگر: (وضع) نابسامان، گیج کننده، پیچیده، پر گیر و دار، برخورد و سر و صدا، سو تفاهم و گیجی، ناهمسازی گیج کننده، دعوا و مرافعه، قطعه موسیقی درهم امیخته و نامرتب، مسئله غام­

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: imbroglios
• : تعریف: a difficult, confused, or complicated situation, often involving a misunderstanding, disagreement, or quarrel.
مشابه: snarl, tangle

- The proposed building of a mosque on Ground Zero caused an imbroglio.
[ترجمه گوگل] ساختمان پیشنهادی برای ساخت یک مسجد در زمین صفر باعث ایجاد ابهام شد
[ترجمه ترگمان] ساختمان پیشنهادی یک مسجد در محل دو برج به وجود آمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. an imbroglio between the two foreign ministers
برخورد بین دو وزیر امور خارجه

2. an imbroglio over the misuse of funds
مرافعه و جنجال درباره ی سواستفاده از وجوه

3. The budget imbroglio also is creating a mounting statistics gap.
[ترجمه گوگل]ناهنجاری بودجه همچنین در حال ایجاد شکاف آماری فزاینده ای است
[ترجمه ترگمان]برنامه بودجه همچنین ایجاد یک شکاف آماری رو به افزایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The imbroglio brought out the Sicilian in me.
[ترجمه گوگل]آوارگی سیسیلی را در من بیرون آورد
[ترجمه ترگمان]The من را با پریدن از سیسیل بیرون آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. No desire, no imbroglio and no sorrow.
[ترجمه گوگل]بدون آرزو، بدون غم و اندوه
[ترجمه ترگمان]نه آرزویی، نه imbroglio و نه اندوهی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Justice and conspiracy dispute. Money and love imbroglio. Strong and weak game.
[ترجمه گوگل]بحث عدالت و توطئه پول و عشق وحشیانه بازی قوی و ضعیف
[ترجمه ترگمان]دادگاه عدالت و توطئه پول و عشق این بازی قوی و ضعیف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In his first imbroglio, the commander in chief found himself trapped between gay-rights activists and his own Joint Chiefs of Staff.
[ترجمه گوگل]فرمانده کل قوا در اولین غفلت خود، خود را بین فعالان حقوق همجنسگرایان و رئیس ستاد مشترک خود گرفتار یافت
[ترجمه ترگمان]در اولین سخنرانی خود، فرمانده کل خود را در دام فعالان حقوق همجنس گرا و روسای ستاد مشترک خود یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I had seen something of this imbroglio at first hand.
[ترجمه گوگل]من از اول چیزی از این ابروگلیو دیده بودم
[ترجمه ترگمان]من در آغاز چیزی از این imbroglio دیده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He turned his attention back to the Internet imbroglio of the night before.
[ترجمه گوگل]او توجه خود را به فضای اینترنتی شب قبل معطوف کرد
[ترجمه ترگمان]او توجهش را به اینترنت در شب قبل معطوف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The life imbroglio of his home, he resembles a waifs and strays same.
[ترجمه گوگل]سرگردان زندگی در خانه اش، او شبیه یک وایف است و همان ولگردی می کند
[ترجمه ترگمان]زندگی در خانه او، او شبیه یک ولگرد است و همان احساس را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. People have come out into the street from both sides to watch the imbroglio.
[ترجمه گوگل]مردم از هر دو طرف به خیابان آمده اند تا به تماشای این مراسم بپردازند
[ترجمه ترگمان]مردم از هر دو طرف وارد خیابان شده اند تا the را تماشا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Lately there had been big problems facing him, quite apart from tonight's imbroglio.
[ترجمه گوگل]اخیراً مشکلات بزرگی پیش روی او وجود داشته است، کاملاً جدا از غوغای امشب
[ترجمه ترگمان]اخیرا مشکلات بزرگی در مواجهه با او وجود داشت، کاملا جدا از imbroglio امشب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

درهم و برهم (اسم)
olio, imbroglio

سوء تفاهم (اسم)
misgiving, imbroglio, misunderstanding, misapprehension, miscalculation

مسئله غامض (اسم)
imbroglio

انگلیسی به انگلیسی

• misunderstanding, quarrel; confused or complicated situation; jumble
an imbroglio is a very confusing or complicated situation; a literary word.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: A complicated or confusing situation; a misunderstanding or disagreement 🌀
🔍 مترادف: Entanglement
✅ مثال: The diplomatic imbroglio strained relations between the two countries
مخمصه، گرفتاری

بپرس