imbricate

/ˈɪmbrɪkeɪt//ˈɪmbrɪkeɪt/

معنی: پولک پولک کردن، مثل فلس ماهی روی همچیدن، نیمه نیمه روی هم گذاشتن
معانی دیگر: (دارای لبه هایی که روی هم قرار گرفته اند مانند فلس های ماهی یا سفال های بام) سفاله ای، روی هم قرار گرفته، فلس فلس، پولک پولک

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: overlapping in an even sequence, as roof tiles or fish scales.

- Pinecones have imbricate scales.
[ترجمه گوگل] درخت کاج دارای فلس های آغشته شده است
[ترجمه ترگمان] pinecones scales دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: decorated with evenly overlapping parts, or in such a pattern.
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: imbricates, imbricating, imbricated
مشتقات: imbricately (adv.)
• : تعریف: to overlap or be overlapped in an even sequence.

جمله های نمونه

1. The author finds out the imbricate thrust structure within low Jurassic series in Qidam basin Lenghu 5 fold core and considers the structure formed in late Yanshan movement.
[ترجمه گوگل]نگارنده ساختار رانش آغشته را در سری ژوراسیک پایین در هسته 5 برابری لنگهو حوضه قیدام پی می برد و ساختار تشکیل شده در اواخر حرکت یانشان را در نظر می گیرد
[ترجمه ترگمان]نویسنده ساختار thrust را در سری ژوراسیک کم در هسته Qidam Lenghu ۵ fold پیدا کرده و ساختار تشکیل شده در جنبش Yanshan را در نظر گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. On the section, the imbricate thrust zone is situated below the front margin of the triangular-zone structure, and they are overlapping distributed on plane.
[ترجمه گوگل]در بخش، منطقه رانش آغشته در زیر لبه جلوی ساختار ناحیه مثلثی قرار دارد، و آنها روی صفحه توزیع شده اند
[ترجمه ترگمان]در این بخش، ناحیه thrust imbricate در زیر حاشیه جلویی ساختار منطقه مثلثی شکل قرار دارد و با هم پوشانی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The structural types mainly are fault-related folds, imbricate structure and fault delta zone.
[ترجمه گوگل]انواع ساختاری عمدتاً چین‌خوردگی‌های مربوط به گسل، ساختار آغشته‌شده و ناحیه دلتای گسل هستند
[ترجمه ترگمان]انواع ساختاری عمدتا شامل چین های مربوط به گسل، ساختار imbricate و منطقه دلتای مقصر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The imbricate fan of thrusts and soft layer are main structure features distinguishing thrust-nappe structure in magma-tic body area.
[ترجمه گوگل]فن آغشته به رانش ها و لایه نرم از ویژگی های ساختاری اصلی هستند که ساختار رانش-ناپه را در ناحیه بدن ماگمایی متمایز می کنند
[ترجمه ترگمان]فن imbricate با فشار و لایه نرم، ویژگی های ساختار اصلی در تشخیص ساختار شکاف دهنده - تیغه در ناحیه تنش ماگما است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Results Normal imbricate epitheliums and LSIL and HSIL and cancer cells were recognized and classified, the recognition rate of training set was 9 29%, the recognition rate of test set was 9 57%.
[ترجمه گوگل]نتایج اپیتلیوم‌های طبیعی و سلول‌های سرطانی و LSIL و HSIL شناسایی و طبقه‌بندی شدند، میزان تشخیص مجموعه تمرینی 929% بود، میزان تشخیص مجموعه تست 957% بود
[ترجمه ترگمان]نتایج آزمایش نرمال epitheliums و LSIL و HSIL و سلول های سرطانی شناخته شده و طبقه بندی شدند، میزان شناسایی مجموعه آموزشی ۹ % بود، نرخ تشخیص مجموعه تست ۹ % بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The roof tiles imbricate.
[ترجمه گوگل]کاشی های سقف آغشته می شوند
[ترجمه ترگمان]کاشی های سقف imbricate
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The results indicate that the occurrence of Baguamiao gold deposit is dually controlled by its brittle-ductile shear zone, imbricate up thrust fault and its induced structure.
[ترجمه گوگل]نتایج نشان می‌دهد که وقوع ذخایر طلای باگوامیائو به‌طور دوگانه توسط ناحیه برشی شکننده-شکل‌پذیر، گسل رانش و ساختار القایی آن کنترل می‌شود
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان می دهد که وقوع کانسار طلای Baguamiao توسط منطقه برشی brittle - داکتیل آن کنترل می شود و باعث ایجاد خطا و ساختار القا شده آن می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The rhizome is short, thick shape, cylinder, by most imbricate arrangement scaled leaf.
[ترجمه گوگل]ریزوم کوتاه، ضخیم، استوانه‌ای، با آرایش بیشتر برگ‌های فلس‌دار است
[ترجمه ترگمان]The کوتاه، شکل ضخیم، سیلندر، با most آرایش imbricate است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The Yanqi Basin formed in Mesozoic and Cenozoic, is a hydrocarbon bearing basin, which has not only an imbricate, back, ramp thrust structural styles, but also a wrench structural style and so on.
[ترجمه گوگل]حوضه Yanqi که در مزوزوئیک و سنوزوئیک تشکیل شده است، یک حوضه حامل هیدروکربن است که نه تنها دارای سبک های ساختاری آغشته، پشتی، رامپ، بلکه یک سبک ساختاری آچار و غیره است
[ترجمه ترگمان]حوضه Yanqi که در Mesozoic و Cenozoic تشکیل شده است یک حوضچه حامل هیدروکربن است که نه تنها یک imbricate، برگشت، رمپ و سبک های ساختاری را ایجاد کرده است، بلکه یک سبک ساختاری آچار و غیره دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In Baiyangping ore concentrated area, the master mineralization epoch is in Lanping basin became imbricate down-warped, strike-slip and pull-apart basin.
[ترجمه گوگل]در منطقه متمرکز سنگ معدن بایانگ پینگ، دوران کانی سازی اصلی در حوضه لانپینگ است که به حوضه پایین تابیده، امتداد لغز و کششی تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]در کانسار مس ore (concentrated area)، دوره کانی سازی در حوضه Lanping در حوضه Lanping قرار دارد - منحرف، strike - لغزشی و pull - apart
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The structural system of nappe consists of several overthrust fracture belts, thrust sheets and thrust slices, and master fault and secondary fault form an imbricate structure.
[ترجمه گوگل]سیستم ساختاری ناپ متشکل از چندین تسمه شکست برآمدگی، ورق‌های رانش و برش‌های رانش است و گسل اصلی و گسل ثانویه یک سازه آغشته را تشکیل می‌دهند
[ترجمه ترگمان]سیستم ساختاری تیغه آب در برگیرنده چند کمربند شکستگی overthrust، sheets و برش عرضی است، و نقص اصلی و نقص ثانویه ساختار imbricate را تشکیل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The middle(early Himalayan)is the main deformation, characterized by the imbricate thrust structure system, whose west zone shows thrusting from SW toward NE.
[ترجمه گوگل]میانی (هیمالیاهای اولیه) تغییر شکل اصلی است که با سیستم ساختار رانش آغشته شده مشخص می شود، که ناحیه غرب آن رانش را از جنوب غربی به سمت شمال نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]وسط (هیمالیا)، تغییر شکل اصلی است که با سیستم ساختار thrust imbricate مشخص می شود که ناحیه غربی آن از جنوب غربی به شمال شرقی جریان دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In fact, this fault dip with depth smaller surface phenomenon, they are also important features for Longmen Mountain imbricate thrust faults.
[ترجمه گوگل]در واقع، این شیب گسل با عمق کمتر پدیده سطح، آنها همچنین ویژگی های مهم برای لانگمن کوه آغشته رانده گسل
[ترجمه ترگمان]در واقع، این شیب خطا با پدیده سطحی کوچک تر عمق، همچنین ویژگی های مهمی برای رفع عیب کوهستان Longmen است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They separated the forearc basin into several sub-basins, which imbricate in the background of a forearc basin with sedimentary characteristics of the piggyback basin.
[ترجمه گوگل]آنها حوضه فورک را به چندین زیرحوضه جدا کردند، که در پس زمینه یک حوضه فرو آرک با ویژگی های رسوبی حوضه پیگیبک آغشته می شود
[ترجمه ترگمان]آن ها حوضچه آرام کننده را به چند حوضه فرعی تقسیم کردند که در زمینه یک حوضه forearc با ویژگی های رسوبی کف piggyback قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پولک پولک کردن (فعل)
imbricate

مثل فلس ماهی روی هم چیدن (فعل)
imbricate

نیمه نیمه روی هم گذاشتن (فعل)
imbricate

انگلیسی به انگلیسی

• partially cover, overlap like roof tiles
covered with overlapping sections; having overlapping edges (like roof tiles or scales)

پیشنهاد کاربران

imbricate ( زیست شناسی - علوم گیاهی )
واژه مصوب: هم پوش
تعریف: ویژگی برگ ها یا ساختارهای دیگری که با یکدیگر هم پوشانی دارند

بپرس