• (1)تعریف: a stupid person; fool. • مترادف: dingbat, dolt, fool, half-wit, idiot, nitwit, simpleton • مشابه: ass, blockhead, clod, ding-a-ling, dope, dullard, dummy, dunce, dupe, knucklehead, moron, numskull, sap
• (2)تعریف: (outdated; no longer in scientific use) one whose mental development is above the level of idiocy but still below the norm. • مشابه: half-wit, incompetent, retardate
[ترجمه گوگل]این پسر چه احمق است! [ترجمه ترگمان]عجب احمقی است! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. It was an imbecile thing to do.
[ترجمه گوگل]این یک کار احمقانه بود [ترجمه ترگمان]کار احمقانه ای بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. She looked at me with an imbecile grin.
[ترجمه نیکا] اون با پوزخند به من نگاه کرد
|
[ترجمه گوگل]با پوزخند احمقانه ای به من نگاه کرد [ترجمه ترگمان]با پوزخندی احمقانه به من نگاه کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. For two years that imbecile threw his money away like this.
[ترجمه گوگل]دو سال اون ابله پولش رو اینجوری دور انداخت [ترجمه ترگمان]دو سال بود که این مرد احمق پول خود را به این شکل دور انداخت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. And then, me playing an imbecile and looking like one, and she said I'd never be the same again.
[ترجمه گوگل]و بعد، من نقش یک نادان را بازی میکردم و شبیه آن به نظر میرسیدم، و او گفت که دیگر هرگز مثل سابق نمیشوم [ترجمه ترگمان]و بعد، من مثل یک احمق بازی می کنم و او گفت که من هیچ وقت مثل سابق نخواهم بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. All they want is an imbecile to follow them around-a pull toy.
[ترجمه گوگل]تنها چیزی که آنها می خواهند یک نادان است که آنها را در اطراف دنبال کند - یک اسباب بازی کششی [ترجمه ترگمان]تنها چیزی که آن ها می خواهند یک احمق است که آن ها را دنبال کند - یک اسباب بازی کشیدن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. He was imbecile to sign a contract with them.
[ترجمه گوگل]او برای امضای قرارداد با آنها نادان بود [ترجمه ترگمان]او احمق بود که قراردادی را با آن ها امضا کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Have you noticed that the imbecile always smiles?
[ترجمه گوگل]آیا دقت کرده اید که نادان همیشه لبخند می زند؟ [ترجمه ترگمان]توجه کرده ای که این احمق همیشه لبخند می زند؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Psychology The state or condition of being an imbecile; moderate or severe mental retardation.
[ترجمه گوگل]روانشناسی حالت یا شرایط نادان بودن عقب ماندگی ذهنی متوسط یا شدید [ترجمه ترگمان]روان شناسی، وضعیت یا شرایط بودن، عقب ماندگی ذهنی متوسط یا شدید است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The pompous high-placed imbecile mouthing his platitudes.
[ترجمه گوگل]ابله پر هیاهو که حرف هایش را می زند [ترجمه ترگمان]حرف های احمقانه و پر طمطراق او که در برابر آدم های حراف و platitudes قرار داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. She thought that only an imbecile would keep at something that doomed to be a failure.
[ترجمه گوگل]او فکر می کرد که فقط یک نادان می تواند چیزی را که محکوم به شکست است حفظ کند [ترجمه ترگمان]فکر می کرد که فقط یک احمق به چیزی می ماند که محکوم به شکست باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He was an imbecile to sign a contract with them.
[ترجمه گوگل]او نادان بود که با آنها قرارداد امضا کرد [ترجمه ترگمان]او احمق بود که با آن ها قراردادی امضا کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Did you ever see anything so imbecile as her mother?
[ترجمه گوگل]آیا تا به حال چیزی به این ابله به اندازه مادر او دیده اید؟ [ترجمه ترگمان]تا به حال هیچ وقت چیزی مثل مادرش را دیده ای؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Forrest Gump an IQ of only 75 imbecile.
[ترجمه گوگل]فارست گامپ با ضریب هوشی تنها 75 نادان [ترجمه ترگمان]از سن ۷۵ سالگی بهره هوشی رسیده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Perhaps it was born defective, or perhaps imbecile through fear, malnutrition, and neglect.
[ترجمه گوگل]شاید از طریق ترس، سوءتغذیه و بی توجهی، ناقص یا شاید ناتوان به دنیا آمده باشد [ترجمه ترگمان]شاید از لحاظ ترس، سو تغذیه، و غفلت به دنیا آمده باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• mentally handicapped person (psychology); dummy, dunce, dolt, fool mentally handicapped (psychology); dumb, foolish, silly, ridiculous if you call someone an imbecile, you are saying that you think they are stupid.
پیشنهاد کاربران
Social imbecile : کسی که مهارت ارتباطات اجتماعی را ندارد
نفهم
Noun :SYN moron
a person who behaves in an extremely stupid way Synonyms half - wit disapproving idiot moron informal آدم خیلی خنگ و کودن، خُل و چِل
Noun : a stupid person Airhead Moron Fool Idiot کله پوک Adj: Stupid foolish idiotic mad crazy brainless بی مغز