imbecile

/ˈɪmbəsəl//ˈɪmbəsiːl/

معنی: خرفت، ابله، کند ذهن، بی کله، سبک مغز، ضعیف العقل
معانی دیگر: کودن، احمق، نادان، گوریش، پخمه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a stupid person; fool.
مترادف: dingbat, dolt, fool, half-wit, idiot, nitwit, simpleton
مشابه: ass, blockhead, clod, ding-a-ling, dope, dullard, dummy, dunce, dupe, knucklehead, moron, numskull, sap

(2) تعریف: (outdated; no longer in scientific use) one whose mental development is above the level of idiocy but still below the norm.
مشابه: half-wit, incompetent, retardate
صفت ( adjective )
مشتقات: imbecilic (adj.)
(1) تعریف: foolish; stupid; absurd.
مترادف: absurd, asinine, feeble-minded, foolish, half-witted, senseless, silly, stupid, witless
مشابه: fatuous, flighty, inane, mindless, ridiculous

(2) تعریف: (outdated; no longer in scientific use) mentally deficient.
مترادف: dull, feeble-minded, mindless, slow, stupid, witless
مشابه: empty-headed, idiotic, muddle-headed, thickheaded, vacant

جمله های نمونه

1. What an imbecile that boy is!
[ترجمه گوگل]این پسر چه احمق است!
[ترجمه ترگمان]عجب احمقی است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It was an imbecile thing to do.
[ترجمه گوگل]این یک کار احمقانه بود
[ترجمه ترگمان]کار احمقانه ای بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She looked at me with an imbecile grin.
[ترجمه نیکا] اون با پوزخند به من نگاه کرد
|
[ترجمه گوگل]با پوزخند احمقانه ای به من نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]با پوزخندی احمقانه به من نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. For two years that imbecile threw his money away like this.
[ترجمه گوگل]دو سال اون ابله پولش رو اینجوری دور انداخت
[ترجمه ترگمان]دو سال بود که این مرد احمق پول خود را به این شکل دور انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. And then, me playing an imbecile and looking like one, and she said I'd never be the same again.
[ترجمه گوگل]و بعد، من نقش یک نادان را بازی می‌کردم و شبیه آن به نظر می‌رسیدم، و او گفت که دیگر هرگز مثل سابق نمی‌شوم
[ترجمه ترگمان]و بعد، من مثل یک احمق بازی می کنم و او گفت که من هیچ وقت مثل سابق نخواهم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. All they want is an imbecile to follow them around-a pull toy.
[ترجمه گوگل]تنها چیزی که آنها می خواهند یک نادان است که آنها را در اطراف دنبال کند - یک اسباب بازی کششی
[ترجمه ترگمان]تنها چیزی که آن ها می خواهند یک احمق است که آن ها را دنبال کند - یک اسباب بازی کشیدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was imbecile to sign a contract with them.
[ترجمه گوگل]او برای امضای قرارداد با آنها نادان بود
[ترجمه ترگمان]او احمق بود که قراردادی را با آن ها امضا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Have you noticed that the imbecile always smiles?
[ترجمه گوگل]آیا دقت کرده اید که نادان همیشه لبخند می زند؟
[ترجمه ترگمان]توجه کرده ای که این احمق همیشه لبخند می زند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Psychology The state or condition of being an imbecile; moderate or severe mental retardation.
[ترجمه گوگل]روانشناسی حالت یا شرایط نادان بودن عقب ماندگی ذهنی متوسط ​​یا شدید
[ترجمه ترگمان]روان شناسی، وضعیت یا شرایط بودن، عقب ماندگی ذهنی متوسط یا شدید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The pompous high-placed imbecile mouthing his platitudes.
[ترجمه گوگل]ابله پر هیاهو که حرف هایش را می زند
[ترجمه ترگمان]حرف های احمقانه و پر طمطراق او که در برابر آدم های حراف و platitudes قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She thought that only an imbecile would keep at something that doomed to be a failure.
[ترجمه گوگل]او فکر می کرد که فقط یک نادان می تواند چیزی را که محکوم به شکست است حفظ کند
[ترجمه ترگمان]فکر می کرد که فقط یک احمق به چیزی می ماند که محکوم به شکست باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He was an imbecile to sign a contract with them.
[ترجمه گوگل]او نادان بود که با آنها قرارداد امضا کرد
[ترجمه ترگمان]او احمق بود که با آن ها قراردادی امضا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Did you ever see anything so imbecile as her mother?
[ترجمه گوگل]آیا تا به حال چیزی به این ابله به اندازه مادر او دیده اید؟
[ترجمه ترگمان]تا به حال هیچ وقت چیزی مثل مادرش را دیده ای؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Forrest Gump an IQ of only 75 imbecile.
[ترجمه گوگل]فارست گامپ با ضریب هوشی تنها 75 نادان
[ترجمه ترگمان]از سن ۷۵ سالگی بهره هوشی رسیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Perhaps it was born defective, or perhaps imbecile through fear, malnutrition, and neglect.
[ترجمه گوگل]شاید از طریق ترس، سوءتغذیه و بی توجهی، ناقص یا شاید ناتوان به دنیا آمده باشد
[ترجمه ترگمان]شاید از لحاظ ترس، سو تغذیه، و غفلت به دنیا آمده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خرفت (اسم)
fool, imbecile, dotard, idiot

ابله (اسم)
fool, screwball, fop, imbecile, blister, doodle, smallpox, pox, pock, dolt, variola, simpleton, half-wit

کند ذهن (صفت)
dumb, dimwitted, stupid, beef-brained, imbecile, obtuse, retardate, slow-witted

بی کله (صفت)
dumb, imbecile

سبک مغز (صفت)
silly, fool, imbecile, light-minded, hare-brained, weak-minded

ضعیف العقل (صفت)
imbecile, weak-minded

انگلیسی به انگلیسی

• mentally handicapped person (psychology); dummy, dunce, dolt, fool
mentally handicapped (psychology); dumb, foolish, silly, ridiculous
if you call someone an imbecile, you are saying that you think they are stupid.

پیشنهاد کاربران

Social imbecile : کسی که مهارت ارتباطات اجتماعی را ندارد
نفهم
Noun
:SYN
moron
a person who behaves in an extremely stupid way
Synonyms
half - wit disapproving
idiot
moron informal
آدم خیلی خنگ و کودن، خُل و چِل
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/imbecile
Noun :
a stupid person
Airhead
Moron
Fool
Idiot
کله پوک
Adj:
Stupid
foolish
idiotic
mad
crazy
brainless
بی مغز

کودن

بپرس