imaginable

/ˌɪˈmædʒənəbl̩//ɪˈmædʒɪnəbl̩/

معنی: قابل درک، تصور کردنی، تصوری، قابل تصور، انگاشتنی، وابسته به تصورات و پندارها
معانی دیگر: انگار پذیر، تصویر کردنی، گمان پذیر، imaginal تصور کردنی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: imaginably (adv.)
• : تعریف: possible to imagine; conceivable.
مترادف: conceivable
متضاد: unimaginable
مشابه: earthly

- After their decisive victory in this recent battle, the end of the war was finally imaginable.
[ترجمه گوگل] پس از پیروزی قاطع آنها در این نبرد اخیر، سرانجام پایان جنگ قابل تصور بود
[ترجمه ترگمان] پس از پیروزی قاطع آن ها در این نبرد اخیر، پایان جنگ در نهایت قابل تصور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. any imaginable situation
هر وضعیتی که بتوان آن راتصور کرد

2. the biggest lies imaginable
بزرگترین دروغ های قابل تصور

3. this hotel is equipped with every imaginable amenity
این هتل همه گونه وسیله ی راحتی قابل تصور را دارد.

4. she was dressed in the pokiest way imaginable
به بدترین وضع قابل تصور لباس پوشیده بود.

5. This is the only solution imaginable.
[ترجمه گوگل]این تنها راه حل قابل تصور است
[ترجمه ترگمان]این تنها راه حل قابل تصور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They stock every imaginable type of pasta.
[ترجمه گوگل]آنها هر نوع پاستا قابل تصوری را ذخیره می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها هر نوع پاستا که قابل تصوری است را ذخیره می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He called her the foulest names imaginable.
[ترجمه گوگل]او او را بدترین نام هایی که می توان تصور کرد نامید
[ترجمه ترگمان]او را زشت ترین اسم هایی می نامید که قابل تصور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He seems to have been influenced by every imaginable musical style.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد او تحت تأثیر هر سبک موسیقی قابل تصوری قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که تحت تاثیر هر سبک موسیقی قابل تصور قرارگرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. These technological developments were hardly imaginable 30 years ago.
[ترجمه گوگل]30 سال پیش این پیشرفت های تکنولوژیکی به سختی قابل تصور بود
[ترجمه ترگمان]این تحولات تکنولوژیک حدود ۳۰ سال پیش قابل تصور نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They live in the worst conditions imaginable.
[ترجمه گوگل]آنها در بدترین شرایطی که می توان تصور کرد زندگی می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها در بدترین شرایط قابل تصور زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It will be the greatest imaginable privation for her to have to leave london.
[ترجمه گوگل]این بزرگترین محرومیت قابل تصور برای او خواهد بود که لندن را ترک کند
[ترجمه ترگمان]این بزرگ ترین محرومیت قابل تصور برای او خواهد بود که لندن را ترک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The school offers courses in every subject imaginable.
[ترجمه گوگل]این مدرسه دوره هایی را در هر موضوعی که قابل تصور است ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]مدرسه در هر موضوعی که قابل تصور باشد، دوره هایی را پیشنهاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It would be the greatest imaginable privation for her to have to leave London.
[ترجمه گوگل]این بزرگترین محرومیت قابل تصور برای او خواهد بود که مجبور شود لندن را ترک کند
[ترجمه ترگمان]این بزرگ ترین محرومیت قابل تصور برای او این بود که لندن را ترک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Parents encourage every activity imaginable.
[ترجمه گوگل]والدین هر فعالیت قابل تصوری را تشویق می کنند
[ترجمه ترگمان]والدین هر فعالیت قابل تصور را تشویق می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It was the loveliest day imaginable now that she knew the name of Angel's foster parents.
[ترجمه گوگل]دوست‌داشتنی‌ترین روزی بود که می‌توان تصور کرد اکنون که نام والدین رضاعی آنجل را می‌دانست
[ترجمه ترگمان]این زیباترین روزی بود که او نام پدر و مادر روحانی آنجل را می شناخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قابل درک (صفت)
perceptible, knowledgeable, cognizable, comprehensible, realizable, imaginable, imaginal, scrutable

تصور کردنی (صفت)
imaginable, imaginal, conceivable, supposable

تصوری (صفت)
imaginary, unrealistic, unreal, romantic, imaginable, imaginal, conceptual, shandy, suppositious, shandygaff

قابل تصور (صفت)
imaginable, imaginal

انگاشتنی (صفت)
imaginable, imaginal, supposable

وابسته به تصورات و پندارها (صفت)
imaginable, imaginal

انگلیسی به انگلیسی

• capable of being imagined, conceivable
you use imaginable when referring to the most extreme example of a particular thing that you can think of.

پیشنهاد کاربران

پنداشتنی، انگاشتنی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : imagine
✅️ اسم ( noun ) : imagination / image
✅️ صفت ( adjective ) : imaginative / imaginable / imaginary
✅️ قید ( adverb ) : imaginatively
احتمالی، ممکن، محتمل

بپرس