illustrious

/əˈləstriəs//ɪˈlʌstrɪəs/

معنی: درخشان، ممتاز، برجسته، مجلل، نامی
معانی دیگر: شهیر، (در اصل) براق، نورانی، فروزان

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: illustriously (adv.), illustriousness (n.)
• : تعریف: highly renowned; celebrated; glorious.
مترادف: acclaimed, celebrated, distinguished, eminent, esteemed, famous, glorious, honored, notable, prominent, renowned, venerated
متضاد: infamous
مشابه: conspicuous, exalted, grand, great, noted, respected, touted, well-known

- He didn't dare follow in the footsteps of his illustrious father, as he was sure he would never measure up.
[ترجمه گوگل] او جرأت نداشت پا جای پای پدر برجسته‌اش بگذارد، زیرا مطمئن بود هرگز نمی‌تواند آن را اندازه بگیرد
[ترجمه ترگمان] او جرات نکرد با صدای بلند پدرش را ببیند، چون مطمئن بود که هیچ وقت پیمانه را اندازه نخواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Her illustrious career as a judge is detailed in her biography.
[ترجمه گوگل] فعالیت درخشان او به عنوان قاضی در بیوگرافی او به تفصیل آمده است
[ترجمه ترگمان] زندگی مهم او به عنوان یک قاضی در زندگینامه او دقیق و دقیق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. two of the most illustrious figures in english literature
دو تن از برجسته ترین چهره های ادبیات انگلیس

2. She has had an illustrious career.
[ترجمه گوگل]او حرفه ای درخشان داشته است
[ترجمه ترگمان] اون یه شغل عالی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. All sorts of illustrious and influential persons lent their names to our national culture.
[ترجمه گوگل]انواع و اقسام افراد برجسته و تأثیرگذار نام خود را به فرهنگ ملی ما وام دادند
[ترجمه ترگمان]همه نوع اشخاص سرشناس و متنفذ نام خود را به فرهنگ ملی ما دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Wagner was just one of many illustrious visitors to the town.
[ترجمه گوگل]واگنر تنها یکی از بسیاری از بازدیدکنندگان برجسته شهر بود
[ترجمه ترگمان]واگنر یکی از مهمانان متعددی بود که به شهر آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He enjoyed a long and illustrious career as a radio producer.
[ترجمه گوگل]او به عنوان تهیه کننده رادیو از یک حرفه طولانی و درخشان برخوردار بود
[ترجمه ترگمان]او از یک حرفه طولانی و بزرگ به عنوان تولید کننده رادیویی لذت می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The Romans built these monuments to glorify their illustrious ancestors.
[ترجمه گوگل]رومی ها این بناها را برای تجلیل از اجداد برجسته خود ساختند
[ترجمه ترگمان]رومیان این مجسمه ها را ساختند تا اجداد برجسته خود را تجلیل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The composer was one of many illustrious visitors to the town.
[ترجمه گوگل]این آهنگساز یکی از بازدیدکنندگان برجسته شهر بود
[ترجمه ترگمان]آهنگ ساز یکی از مهمانان متعددی بود که به شهر آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Chapman was never to manage his most illustrious capture.
[ترجمه گوگل]چاپمن هرگز قرار نبود برجسته ترین دستگیری خود را مدیریت کند
[ترجمه ترگمان]چاپ من هرگز بزرگ ترین دستگیری او را انجام نداده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Mr. Forth I am constantly conscious of my illustrious predecessors and daily find it difficult to fill their shoes.
[ترجمه گوگل]آقای فورث من دائماً از پیشینیان برجسته خود آگاه هستم و هر روز به سختی می توانم کفش آنها را پر کنم
[ترجمه ترگمان]آقای چهارم، من همواره از پیشینیان محترم خود آگاه هستم و هر روز برایشان دشوار است که جای خود را پر کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. First though, while in Cairo, Stirling met some illustrious company.
[ترجمه گوگل]با این حال، در ابتدا، زمانی که استرلینگ در قاهره بود، با شرکتی برجسته آشنا شد
[ترجمه ترگمان]اول اینکه، در حالی که در قاهره، استرلینگ یک شرکت بزرگ را ملاقات کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It was my care to make my life illustrious not by words more than by deeds. Sophocles
[ترجمه گوگل]مراقبت از من این بود که زندگی ام را نه با گفتار بیشتر از با کردار درخشان کنم سوفوکل
[ترجمه ترگمان]این وظیفه من بود که زندگی ام را با کلمات more و نه تنها با کلمات بیان کنم Sophocles
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Marske earned a replay against their more illustrious with a 1-1 draw on Saturday.
[ترجمه گوگل]مارسکه در روز شنبه با تساوی 1-1 مقابل تیم برجسته‌تر خود، یک بازی تکراری به دست آورد
[ترجمه ترگمان]Marske در روز شنبه با قرعه کشی ۱ - ۱ خود را برابر با یک تساوی ۱ - ۱ به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The illustrious director Sir Richard Attenborough also attended the ceremony.
[ترجمه گوگل]کارگردان برجسته سر ریچارد آتنبرو نیز در این مراسم حضور داشت
[ترجمه ترگمان]رئیس مشهور سر ریچارد Attenborough نیز در این مراسم شرکت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Some of Britain's most illustrious ships were built at this yard.
[ترجمه گوگل]برخی از برجسته ترین کشتی های بریتانیا در این حیاط ساخته شدند
[ترجمه ترگمان]برخی از مشهورترین کشتی های بریتانیا در این حیاط ساخته شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The most illustrious committed unromantic suicides - more ovens, more tranquillizers.
[ترجمه گوگل]برجسته‌ترین افراد خودکشی‌های غیرعاشقانه انجام دادند - اجاق‌های بیشتر، آرام‌بخش‌های بیشتر
[ترجمه ترگمان]مشهورترین خودکشی غیر رمانتیک - more بیشتر، tranquillizers بیشتر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

درخشان (صفت)
ablaze, bright, shining, luminous, shiny, stellar, phosphorescent, refulgent, beaming, starry, beamy, illustrious, luminescent, luminiferous, lucid, fulgent, glittery, luciferous, lightsome

ممتاز (صفت)
super, excellent, immense, best, gilt-edged, privileged, distinguished, outstanding, illustrious, elect, preferential, topping

برجسته (صفت)
prime, master, striking, leading, protuberant, distinguished, outstanding, illustrious, dominant, bossed, prominent, eminent, bossy, gibbous, bulging, convex, bunchy, famous, predominant, egregious, noted, dome-shaped, kenspeckle, embossed, knobby, laureate, noticeable, overriding, palmary, stereometric, supereminent, torose

مجلل (صفت)
luxuriant, stately, grand, imperial, magnificent, illustrious, sumptuous, deluxe, luxurious, plush, palatial, gorgeous, glorious, gala, plushy, royal, splendorous

نامی (صفت)
illustrious, famous

انگلیسی به انگلیسی

• outstanding; distinguished, famous, renowned; luminous
an illustrious person is famous and distinguished; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Highly distinguished; renowned ⭐😎
🔍 مترادف: Famous
✅ مثال: The illustrious scientist received numerous awards for her groundbreaking research.
ستوده و محترم به خاطر دستاوردهای پیشین
برجسته. نامی. مشهور. سرشناس. پرآوازه
١ ، نامی ، برجسته
٢روشن ودرخشان مثلا اینده
بهترین کلمه میشه برجسته
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : illustrate
✅️ اسم ( noun ) : illustration / illustrator
✅️ صفت ( adjective ) : illustrative / illustrious
✅️ قید ( adverb ) : illustratively
محترم، دارای احترام، آبرومند
معروف، قابل احترام و تحسین شده
نیکنام
عالی مقام ، عالیجناب ( صفت )

بپرس