illusory

/ˌɪˈluːsəri//ɪˈluːsəri/

معنی: وهمی، گمراه کننده، غیر واقعی، مشتبهسازنده
معانی دیگر: خیالی، واهی، هرز پندارانه، هرز انگارانه، پوچ پندارانه، گول زننده، illusive گمراه کننده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: causing or being an illusion or illusions; unreal or deceptive.
متضاد: factual, genuine, real
مشابه: airy, deceptive, imaginary, phantom

- His success was only illusory.
[ترجمه گوگل] موفقیت او فقط توهمی بود
[ترجمه ترگمان] موفقیت او فقط موهوم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- illusory imaginings
[ترجمه گوگل] تصورات واهی
[ترجمه ترگمان] خیالات واهی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. my hopes proved illusory
امیدهای من نابجا بود.

2. a tense period of illusory peace
دوران پرتنش صلح واهی

3. It'seemed to an idealistic and illusory dream.
[ترجمه گوگل]به نظر یک رویای آرمان گرایانه و توهمی بود
[ترجمه ترگمان]به نظرش یک رویای رویایی و موهوم به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. First impressions can often prove illusory.
[ترجمه گوگل]برداشت های اولیه اغلب می تواند توهمی باشد
[ترجمه ترگمان]برداشت اول اغلب می تواند غیرواقعی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. And like those concepts, its benefits are illusory and potential consequences alarming.
[ترجمه گوگل]و مانند آن مفاهیم، ​​مزایای آن توهمی و پیامدهای بالقوه هشداردهنده است
[ترجمه ترگمان]و مانند آن مفاهیم، منافع آن موهوم بوده و عواقب بالقوه آن هشدار دهنده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The Ego is the limited, separated, illusory self which can not see beyond the end of its own nose.
[ترجمه گوگل]ایگو همان خود محدود، جدا شده و توهمی است که نمی تواند فراتر از انتهای بینی خود را ببیند
[ترجمه ترگمان]خود من محدود، separated و واهی است که نمی تواند فراتر از نوک بینی خود ببیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Whatever we do, we must avoid the illusory solution of disengaging from the world by abandoning peace operations.
[ترجمه گوگل]هر کاری که می‌کنیم، باید از راه‌حل توهمی جدایی از جهان با کنار گذاشتن عملیات صلح اجتناب کنیم
[ترجمه ترگمان]هر کاری که ما انجام دهیم، ما باید با رها کردن عملیات صلح از راه حل غیرواقعی جدایی از جهان اجتناب کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. For feminists, therefore, the comfort they give is illusory.
[ترجمه گوگل]بنابراین، برای فمینیست ها، آرامشی که می دهند توهمی است
[ترجمه ترگمان]در نتیجه برای feminists، راحتی آن ها غیرواقعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It turned illusory even the things on which she had fixed in the attempt to make the strange world real.
[ترجمه گوگل]حتی چیزهایی که او در تلاش برای واقعی کردن دنیای عجیب و غریب روی آنها ثابت کرده بود، توهم آمیز شد
[ترجمه ترگمان]او حتی چیزهایی را که در تلاش برای ساختن دنیای عجیب و غریب درست کرده بود، عوض می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This leads me to question the completely illusory quality of such identifications.
[ترجمه گوگل]این باعث می‌شود که کیفیت کاملاً توهمی این گونه شناسایی‌ها را زیر سؤال ببرم
[ترجمه ترگمان]این باعث می شود که من کیفیت غیر واقعی این identifications را زیر سوال ببرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Signs of economic recovery may be illusory.
[ترجمه گوگل]نشانه های بهبود اقتصادی ممکن است توهمی باشد
[ترجمه ترگمان]علائم بهبود اقتصادی ممکن است غیرواقعی باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But such a decline was illusory - caused largely by the unusual circumstances of the 1931 General Election.
[ترجمه گوگل]اما چنین کاهشی توهمی بود - عمدتاً ناشی از شرایط غیرعادی انتخابات عمومی 1931 بود
[ترجمه ترگمان]اما چنین کاهشی تا حد زیادی ناشی از شرایط غیر عادی انتخابات عمومی ۱۹۳۱ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His freedom is illusory.
[ترجمه گوگل]آزادی او توهمی است
[ترجمه ترگمان]آزادی او موهوم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وهمی (صفت)
imaginary, unrealistic, unreal, bizarre, gothic, illusory, uncanny, illusive, ideational, vagarious

گمراه کننده (صفت)
sinuous, delusive, deceptive, illusory, seductive, sinister, illusive, delusory, screwy

غیر واقعی (صفت)
unrealistic, unreal, insubstantial, illusory, illusive, untrue

مشتبه سازنده (صفت)
illusory, illusive

انگلیسی به انگلیسی

• deceptive, misleading, false, unreal; illusive; elusive, hard to grasp
something that is illusory seems to exist, but does not really exist;a formal word.
an illusory hope or belief makes you believe in something that does not exist or is not possible;a formal word.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Based on or having the nature of an illusion; not real 🌈
🔍 مترادف: Unreal
✅ مثال: The magician's tricks created an illusory experience for the audience
کلمه **illusory** به معنای "خیالی" یا "توهمی" است و به چیزی اشاره دارد که واقعی به نظر می رسد اما در واقعیت وجود ندارد یا فقط در ذهن شخص وجود دارد.
### مثال:
- "The magician's tricks create an illusory sense of reality. "
...
[مشاهده متن کامل]

( حقه های شعبده باز حس خیالی از واقعیت ایجاد می کنند. )
### تفاوت با کلمات مشابه میتواند به درک بهتر این کلمه کمک کند:
1. **Imaginary**:
- به چیزی اشاره دارد که به طور کلی وجود ندارد و در خیال فرد ساخته شده است.
- مثال: "The imaginary friend was just a product of her creativity. "
2. **Deceptive**:
- به چیزی که عمدی برای فریب دادن دیگران طراحی شده اشاره دارد.
- مثال: "The deceptive advertisement misled consumers. "
3. **Fictitious**:
- به چیزی که از ابتدا خیالی است و هیچ واقعیتی ندارد، اشاره دارد.
- مثال: "The fictitious character was beloved by audiences. "
به طور کلی، **illusory** بیشتر بر حس فریب یا توهم تأکید می کند، در حالی که دیگر کلمات معمولاً به خالی بودن یا جعلی بودن چیزها اشاره دارند.

۱. خیالی. وهمی. غیر واقعی. غلط ۲. فریبنده. گول زننده ۳. ناشی از خطای ادراک
مثال:
a tense period of illusory peace.
یک دوران پر تنش از صلح فریبنده و خیالی
( also, illusive )
not real and based on illusion
صفت، رسمی
غیر واقعی، مبتنی بر توهم
Their hopes of a peaceful solution turned out to be illusory.
The famous moon illusion does not make the moon illusory.
...
[مشاهده متن کامل]

As I wrote about in my first book, changes to how police in Chicago catalogued crime in the early 1960s provoked an illusory but powerful panic about supposedly spiking crime.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/illusory
- واهی
Illusory hopes
امیدهای واهی
- گمراه کننده
موهوم
توهمی
خطای اداراکی
فریب حسی

بپرس